هميشه لبهايتان چون گل محمدي، خندان باد گلخندان |
|||
سه شنبه 4 تير 1392برچسب:عباس رنجبر,بازران,بازراني تبار,شعر سپيد,, :: 14:48 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
آقاي اميرعبّاس رنجبر فرزند آقاي حبیب اله رنجبر، بازراني تبار ساكن تهران، اسلام شهر احتمالاً از طايفه ي رستمی ها. آدرس وبلاگ هاي ايشان به شرح زير مي باشند. www.bazerany.blogfa.com http://www.eslamshahrnews.blogfa.c
بنده به نوبه ي به وجود چنين همشهري فرهيخته افتخار نموده و براي سلامتي و موفّقيّت ايشان دعا مي كنم. اين دو شعر سپيد را آقاي رنجبر تقديم همولايتي ها نموده اند و من سالهاست به دنبال آفتابم با دشنه ای در کف تا بگیرم همه انتقام عشاق تاریخ را * هیچ کس به اندازه ی گربه انتظارِ آزادی پرنده را نمی کشد...
شنبه 30 خرداد 1392برچسب:عظيم سرودلير,گلخندان,قباله قديم,تويانه,لايروبي, :: 12:10 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
یک شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
یک شنبه 29 خرداد 1392برچسب:بلند گرامي,حاتم گويا,سرودلير,گلخندان,نورورز,گلاريشا, :: 6:36 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
گزيده اي از تاريخچه کوسهلو و بازران قديم و کنوني: کوسهلر طايفه اي از شاهسونها ميباشد که تعداد زيادي از آنها هم اکنون نيز در روستاهاي اطراف قم و ساوه و نيز خود قم و شايد در جاهاي ديگر نيز ساکن باشند اوّلين شخصي که روستا يا قلعه کوسهلوي قديمرا که در محل داشلوبولاغ کنوني قرار داشته است بنا نهاد شخصي به نام علي از طايفه کوسهلر بوده که کوسهعلي در طول تاريخ به کوسهلو تبديل شده است. کوسهعلي لقب ديگري نيز داشته که گفته ميشود به او کوساگون گُرمَز نيز ميگفتند که نقل قول در مورد اين لقب چند جور ميباشد بعضي ها ميگويند او بعد از کشته شدن فرزندانش به سبب ناراحتي، پا از قلعه بيرون نميگذاشته و اين لقب ناشي از اين موضوع است. بعضي ديگر ميگويند او بعد از کشتن يکي از اهالي شاه قلي کندي، از ترس انتقام آنها، از قلعه بيرون نمي آمده و اين لقب از آنجا نشأت گرفته. به نظر ميرسد تاريخ ياد شده و بناي قلعه کوسهلوي قديم مربوط به دورهي صفويه ميباشد و اين اادعا به اين دليل است که نادرشاه روستاهاي اهل تسنن ازجمله اهالي شاه قلي کندي را از آنجا انتقال داده و در منطقه ديگري از غرب کشور اسکان داد
روستا يا قلعه ديگري کمي پايين تر از کوسه لوي قديم(پايين تر از باغهاي قاراگونه)بوده که شُرشُرگَزَوَن ناميده ميشده . اهالي اين دو روستا در ارتباطي بسيار نزديک طي ساليان دراز، در کنار هم زندگي ميکردند اما بعد از وقوع چندين سال خشکسالي پي درپي همگي و يکجا ازآنجا مهاجرت کرده و به مکان ديگري که شايد کَهلَه (كُهلو) گَزَوَن کنوني باشد ميروند و آنجا ساکن ميشوند اما پس از چند سال زندگي در آنجا چهارنفر ازآن ها تصميم ميگيرند به دِه قبلي شان برگردند که اين چهارنفر عبارتند از: رستم-مدد-داوود-محمد که شايد چهارنفرشان با هم برادر باشند (البته چندين طايفه نيز در طول تاريخ به اين چهارنفر اضافه شده ند)اين چهارنفر پس از برگشتن به کوسه لو و شُرشُرگَزَوَن چون اين دو روستا را کاملا ويران شده ميبينند تصميم به بناي روستاي ديگري که بازران کنوني ميباشد مينهند و قلعه بازران را بنا نهاده و نامش را به تقليد از شرشرگزون قديم به اين نام مينهند که بعد از طي چندين سال و هنگام حمله قشون کولي ها(اين موضوع مربوط به اول حکومت قاجارکه تهران تازه پايتخت شده بوده ميباشد) به اين قلعه يکي از اهالي روستا(رستم) از درب قلعه بااسب تيزپاي خود خارج شده و خود را طي 48ساعت به تهران رسانيده و قوشون دولتي را به روستا آورده و روستا را از محاصره قشون کولي ها نجات ميدهد به سبب کار او به اين روست لقب باز ايران(عقاب ايران)(احياگران مجدد ايران)يا بازوران (قدرتمندها)مينهند که در طي تاريخ به بازران تبديل شده است گفته ميشود سه نفر از اين چهار نفر متاهل بوده و فقط محمّد در بين آنها مجرّد بوده که هنگام عبور طايفه قاسملوي شاهسونها از قزل داق شترهايشان در باتلاق گرفتار مي شود اهالي روستاي بازران به کمک آنها رفته و شترهايشان را از باتلاق در مي آورند و رئيس قبيله آنها ميگويد ما برادري داشتيم که فوت کرده وچون ما رسم نداريم با زن برادر مرده خويش ازدواج کنيم از يکي از شما ميخواهيم که با او ازدواج کند و محمد با او ازدواج ميکند . کوسهلوي کنوني چگونه ساخته شد؟ روستا و املاک بازران در تملک اربابان و خانها بوده وهرسال مواجب از رعيت ميگرفتند ولي املاک کوسه لو تعلقي به خانها نداشته است مالکين املاک کوسه لو بهدليل اينکه از ااملاک آنجا مواجب به خانها نپردازند از بازران خارج شده و روستاي کوسهلوي کنوني را بنا نهادند.
گردآورنده: مسيّب عبدالهي نويسنده: اباصلت عبدالهي سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:باقر خاني ها,بازران,كوسه لو,گلخندان,عظيم سرودلير,, :: 5:58 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
جمعه 28 خرداد 1392برچسب:كوسهلو,گلخندان,بهار,فصل بهار,عظيم سرودلير,, :: 5:42 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
یک شنبه 28 خرداد 1392برچسب:كوسهلو, بازران,قيزيلداغلار,عظيم سرودلير,Azim Sarvdalir ,گلخندان,فامنين,, :: 5:35 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 9:41 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
عكس زيررا كه دورنماي روستاي بازران را از بالاي كوشك نشان مي دهد، آقاي نورالدّين هادي ئي فرستاده اند. با تشكر از لطف ايشان. بازيرانون مولّالارو اوخوردولار دُعالارو خلقي سواددار ايتديلَر اوخويان، خط يازان داغلار ميرزا ابراهيم، ميرزا يحيا مولّا مَمَّد حسين هاردا ميرزا علاقا اَل دَن گِئتدي بو غم لَرَه يانان داغ لار ميرزا ابراهيم آچ دي مكتب اوشاقا اورگَت دي ادب قشنگ سسي نَن قرآنو اولدولار اوخويان داغ لار (فرازهايي از سروده ي قيزيل داغْلار) یک شنبه 11 خرداد 1392برچسب:بلند گرامي,حاتم گويا,سرودلير,گلخندان,نورورز, :: 6:47 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
عبّاسعلي باغ ايچينده سسين ايشيد داغ ايچينده الأن دِئين كيم اوخورو سسي كنده سالان داغ لار اگر به سمت چپ و پشت سر بر و بچّه ها نگاه كنيد باغ مرحوم عبّاسعلي را خواهيد ديد. مرحوم عبباسعلي در اين باغ كار مي كرد و با صداي رعد آسا مديحه يا مرثيه مي خواند اگر مي خواهيد در اين رابطه بيشتر بادانيد به سروده ي قيزيل داغلار مراجعه نماييد عبدوللالو محلّه سي اوجايدو اولارن سسي مشدي نقي، عبّاسعلي سس لرين قايتاران داغ لار اين هم تصوير كربلايي جعفر پسر مرحوم عبّاس علي است كه در انتهاي كوچه ي عبوللالو محلّه سي (محلّه ي عبداللهي ها) ايستاده اند اين هم تصوير كربلايي نقي، برادرزاده ي مرحوم عبّاسعلي است. حساب سياق در گذشته ي نه چندان دور ، اعداد و ارقام طلبكاري يا بدهكاري را با حساب سياق مي نوشتند. جدول زير اعداد سياق را نشان مي دهد. اگر دوست داريد بدانيد كه پدر يا پدر بزرگ شما چقدر تويانه داده و يا اگر مي خواهيد بدانيد هفت تا كسيه حمام در ليست جهيزيه عروس خانم چقدر قيمت داشته بايد اين حساب را ياد بگيريد. جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:داستان,عظيم سرودلير,توفان,بازگشت در توفان,هويوخلار,قيزيل داغ,, :: 12:0 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
باز گشت در توفان (نوشته عظيم سرودلير) در هر بهار كه پسرك به روستاي گلخندان بر ميگشت بچّههاي ده دستههاي لالههاي سرخ و زرد و سفيد به بازوهايشان مي بستند و مي آمدند و به دور او حلقه مي زدند، ميگفتند و ميشنيدند و شادي ميكردند. آن سال هم مانند سالهاي پيش، فصل بهار رسيده و او به روستا بازگشته بود. بر خلاف سالهاي پيش، سر و كلّهي بچّهها، يكي يكي، پيدا مي شد ولي هيچكدام دستهگل لاله به بازوي خود نبسته بود. ازخطوط چهرهي آنها مي شد همانند سيمهاي تار عاشق قربان نواي غم و افسردگيرا شنيد. نخستين روز حضور پسرك در ده سپري شد. او هنوز سبب افسردگي بچّهها و نبودن دستهگلهاي لاله در بازوهاي آنهارا نميدانست. شب هنگام، وقتي كه او در كنار چراغ گردسوز، روبهروي مادرش نشسته بود از او علّترا پرسيد. مادرش به او گفت: امسال در تپّههاي اطراف ده، گل لاله نروييده. به همين خاطر بچّهها نتوانستهاند دسته گل به بازوهايشان ببندند و سبب افسردگيشان هم همين است. صبح روز بعد، پسرك زودتر از ديگران بيدار شد و به سراغ چوپان روستا كه زودتر از همه بيدار مي شد و گوسفندان مردم دهرا به چرا ميبرد رفت و از او پرسيد كه آيا در هيچ جاي كوهستان لاله نروييده. چوپان جواب داد كه فقط در تپّههاي دور دست "هويوخلار" گل لاله روييده است. پسرك پاشنهي گيوههايشرا كشيد و از چوپان خدا حافظي كرد و راه كوهستانرا در پيش گرفت. در فراز و فرود تپه ماهورهاي "هويوخلار" ، پسرك اين ور و آن ور مي دويد و بيقرار و پرشتاب گل لاله ميچيد-سفيد، قرمز، زرد- و هر چندتا لالهرا دستهمي كرد و به نام يكي از بچّههاي روستا كنار ميگذاشت. او چنان سرگرم بود كه خبر نداشت در پشت سرش چه اتّفاق ميافتاد. وقتي آخرين گره نخ پَركرا دور آخرين دسته ي گل گره زد، نفسي پيروزمندانه كشيد و برگشت و پشت سرشرا نگاه كرد. باورش نميشد! چند لحظه چشمهايشرا بست و دوباره باز كرد. شايد چشمهايش سياهي ميرفت. از آنهمه مناظر زيبا، كوهها، بيابانها و روستاها خبري نبود. تنها چيزي كه ديده ميشد ديوار سياهرنگي بود به ارتفاع زمين تا آسمان كه ميغلطيد و پيش ميآمد. پسرك وحشتزده بر گشت و با سرعت هرچه تمامتر، دستهگلهارا در دامن پيراهنشريخت و با سرعت به سمت روستا حركت كرد. كوه تخيّلات پسرك كه تك تنها از ميان تپهها، كوهها، درّهها و خيرها (درّههاي باريك و عميق) مثل برق ميگذشت و اقيانوس توفان سياه كه موج در موج ميغلطيد پيش ميآمد، با شتاب به هم نزديكتر و نزديكتر مي شدند. پسرك تازه به دوردستترين مزرعهي روستا نزديك شده و با ديدن چند نفر از روستائيان اندكي از دلهرهاش كاسته شده بود كه در امواج تاريك و خروشان توفان فرو رفت. دنيايي تاريك و خروشان و خشن كه با هرقدمي كه پسرك ميخواست به پيش بردارد، چند قدم به عقبتر پرتاب ميشد. چاره اي نبود جز اينكه در گودالي بخوابد تا خشم توفان فرو نشيند. مدّتي گذشت. پسرك سرشرا بلند كرد. هوا فقط اندكي روشنتر شده بود. او در حاليكه با يك دست كنارهي دامن پيراهنشرا گرفته بود و سعي ميكرد از به غارت رفتن دستهگلهايش جلوگيري كند، به سمت روستا حركت كرد. عليرغم اين كه به سختي ميتوانست گامي به سمت جلو بردارد، پس از يكي دو ساعت تلاش، وارد روستا شد. توفان سياه و خشن به تندباد تبديل شده بود. مردم روستا اين طرف و آن طرف ميدويدند و هركس به دنبال چيزي ميگشت كه در توفان از دست داده بود. وقتي او از نخستين پيچ ديوار كاهگلي گذشت، بچّههاي روستارا ديد كه در گوشهاي كز كرده و چشم به سوي "هويوخلار" دوخته بودند. آنهاي با ديدن پسرك، هورا كشيدند و شادماني كردند. پسرك، دامن پيراهنشرا باز كرد و در ميان اميد و نا اميدي به داخل آن نگاهي انداخت. تنها يك دسته گل در آن باقي مانده بود. تا خواست آه غمآلودي بكشد، يكي از بچّهها جلو آمد و دستهگل را با مهرباني از دست پسرك گرفت و نخ دور آنرا باز كرد و به هركدام از بچّهها يك شاخه گللاله داد- سفيد، زرد، سرخ- بعد گفت: شاخهگلي كه از ميان توفاني چنين خشن عبور كرده از ده ها دسته گل هم با ارزشتر است. بچّهها همه باهم هورا كشيدند و پسركرا به دوش گرفته و به سمت خانهي او كه مادرش در آنجا با نگراني انتظارشرا ميكشيد دويدند.
اين تصوير استاد پرفسور حاج محمد لگنهاوسن است.كه زبان فارسي را در مدت يك سال نزد عظيم سرودلير آموخت و پس از آن به مدت هشت سال به عنوان همكاران مترجم، چهار عنوان كتاب معتبر اسلامي فارسي را به زبان انگليسي ترجمه نمودند كه عبارت بودند از: 1- دو جلد كتاب آموزش فلسفه با عنوان The Philosophical Instructions (چاپ در آمريكا) 2- كتاب جهاد اكبر با عنوان Combat with Self (چاپ در تهران و بعضي ديگر از كشورها) 3- سبوي عشق (هشت غزل از امام خميني ره) با عنوان A Jug of Love (چاپ در تهران و بعضي ديگر از كشورها) 4- كلمات مكنونه با عنوان The Hidden Words (چاپ نشده)
Gary Legenhausen
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:كتاب مكالمه,فرهنگ فلسفه,فرهنگ عرفان,امام رضا (ع),زبان انگليسي,احاديث امام رضا (ع),, :: 13:46 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
Talk with the Pilgrims at the Holy Shrine of Imam Riza A.S (همراه با فايل صوتي Native Speaker و فايل ترجمه ي فارسي)
موضوع كتاب:
كتاب داراي 130 مكالمه انگليسي در حرم مطهّر امام رضا (ع) است و يك دوره ي كامل حرم شناسي.
ويژگي هاي كتاب:
كتاب در 230صفحه داري تصاوير رنگي زيبا و منحصر بفرد از حرم مطهّر امام رضا عليه السْلام و ديگر اماكن زيارتي مشهد مقدّس است. واژه نامه پايان كتاب شامل اصطلاحات انگليسي با معاني فارسي رايج در اماكن مذهبي است. چاپ كتاب رنگي با كاغذ گلاسه و درقطع وزيري است. اين اوّلين كتاب مكالمه در فضاي مذهبي است.
نويسنده ي كتاب: عظيم سرودلير با ويراستاري سه نفر نويسنده ي انگليسي زبان بريتانيايي است.
ناشر كتاب: نشر مرنديز مشهد با شماره تلفن فرهنگ اصطلاحات عرفان و فلسفه اسلامي كه شامل بيش از 8000 اصطلاح عرفاني و فلسفه اسلامي فارسي به انگليسي و انگليسي به فارسي است در مدّت 15 سال از بيش از 98منبع معتبر جهاني استخراج گرديده و انتشارت مرنديز مشهد در تابستان سال 1389 آن را به چاپ رسانده است ين كتاب شامل اصطلاحاتي است كه در حرم مطهر امام رضا (ع) و به تبع آن در تمامي اماكن مذهبي كاربرد دارد. اگر مي خواهيد در باره ي حرم يا امام رضا ع و ديگر زيارت گاه ها مطلبي به زبان انگليسي بنويسيد و يا بگوييد به دانستن اين اصطلاحات نياز داريد.
كتاب ولايت و عترت طاهره (س) در كلام امام رضا (ع)تأليف عظيم سرودلير شامل فرمايشات امام رضا (ع) در بارهي معصومين سلام الله عليهم است. اين كتاب را انتشارات ضريح آفتاب مشهد چاپ نموده. سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:قيزيل داغلار,عظيم سرودلير,كوسهلو,گلخندان,, :: 11:58 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
قيزيل داغلار سوزه گلين ياددان چيخين گوزه گلين دِيون گيچَندن گَلَندن قيزيل لَردن دولان داغلار ......... چوخلار گلدي گيچدي سيزدن شيرين سولار ايچدي سيزدن بيلينمه دي هارا گيتدي سِرّ لَري ساخلادان داغلار ادامه مطلب ... درباره وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |