هميشه لب‌هايتان چون گل محمدي، خندان باد
گلخندان
 
 

با تبريك به اهالي محترم بازران و گلخندان (كوسه لو)

كتاب قيزيل داغلار، ثبت كتابخانه ي ملّي و كتابخانه ي مجلس شوراي اسلامي گرديد.



یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:ازناو,عظیم سرودلیر, :: 20:38 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

مسجد ازناو، یادگار دیانت، تلاش و کوشش و ایثار ساکنین گذشته و حال این روستا

بنای مسجد ازناو در سال 1329 با وقف زمین از طرف مرحوم میرزا ابراهیم براتی محمدی و برادر ایشان، مرحوم مشهدی احمد آقا، آغاز شد. محل احداث مسجد ابتدا به صورت باغی بود متعلق به این دو برادر. در سال 1385 سیم کشی برق مسجد را روح الله محمدی انجام و انشعاب برق نیز به همت آقای یزدان علیجانی انجام گرفت. سرویس بهداشتی مسجد را آقای روح الله محمدی با کمک بهروز محمدی احداث نمودند. پنجره ها و فرش مسجد را مرحوم حاج عین الله کریمی و حاج ابوالقاسم احمدی اهدا نمودند. مجموع تلاش این عزیزان مسجدی را مهیا نموده که مراجعه کنندگان به راحتی می توانند در چشمه مقابل مسجد وضو گرفته و نماز خودرا به جا آورند.



تبار ذکور عبداللهی های کوسه لو

(طبق نظر جناب آقای حاج سلیمان آقاخانی، مسن ترین مرد گلخندان، عیداللهی ها از تبار رستمی ها هستند. لذا در این نمودار هم به رستم نسبت داده شده اند. امیدوارم برادران عزیز عبداللهی از دیگر یزرگان  کوسه لو و بازران، تحقیق به عمل آورده و حلقه ی مفقوده را تکمیل نمایند.)

با تشکر از همکاری آقای مهدی آغال.

لطفا برای درشتنمایی کرسر را روی عکس نگهدارید. سپس کنترل را گرفته و چرخ ماوس را بچرخانید.



کلاس اینترنتی آموزش ترجمه و مقاله نویسی انگلیسی

 با گذراندن دوره مجازی آموزش ترجمه و مقاله نویسی انگلیسی: 

 1-مترجم تخصصي رشته تحصيلي یا رشته ی مورد علاقه ی خودتان شويد.

  2-مشكل خواندن و درك مطلب متون درسي انگليسي خودرا مرتفع سازيد.

3- موفقيت گذراندن امتحان ورودي کارشناس ارشد یا دكترا را تضميين نماييد.

جهت دریافت اطلاعات بیشتر با آدرس ایمیل زیر تماس بگیرید.

sarv_press@yahoo.com

 

 

 

 



 

 

مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی یکی دیگر از ملّاهای کوسه لو (گلخندان فعلی) در کنار دو نوه ی عزیزش

مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی اهل بازران، مللّای با سواد و اهل عرفان و معرفتی بودند که اشخاص زیادی در مکتب ایشان شاگردی نموده و احکام، تاریخ، اخلاق اسلامی و قرائت قرآن کریم را فرا گرفتند. ایشان علاوه بر این که قاری برجسته بودند از نظر خودسازی و اخلاق اسلامی نیز زبانزد بودند و تمام کسانی که در مکتب ایشان حضور می یافتند جذب لبخندهای ملیح معنوی ایشان شده و به فراگیری علوم و تربیت اسلامی نیز علاقمندتر می شدند. روحشان شاد، یادشان با هدیه ی حمد و سوره خوانندگان عزیز، گرامی باد.

سروده ای از مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی (بازرانی) متوفی سال 58 هجری شمسی

معنای مسلمانی

بپرسیدم زدانشمند معنای مسلمانی

مسلمان را صفاتی گفت آن دانای ربّانی

مسلمان را بُوَد در زندگی برنامه ی قرآن

کند تطبیق اعمال خودش با حکم قرآنی

مسلمان با حیا و غیرت و با عفّت و عصمت

بپوشاند خود از نامحرم و انظار شیطانی

به روز حشر کی گردد شفیعت احمد مرسل

که کردی پایمال این سان تو آیین مسلمانی

مسلمانی نه اهل لهو نه لعب و نه عیّاشیست

چرا این قدر بی فکری و این اندازه نادانی

بیا راضی کن از خود شافع روز قیامت را

که هم دنیا و هم عقبی شوی از رستگارانی

خدایا کاتب اشعار حاجتمند درگاهت

همیشه قلب محزون، چشم گریان است رحمانی


وصیّت نامه مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی در سال 1339 بادستخط خودشان

 

برای درشتنمایی روی تصویر کلیک کنید



کتایب قیزیل داغ لار  با شماره (oai:nlai.ir/158875) در کنسرسیوم محتوای ملّی به ثبت رسید.



انگور، شیره ی انگور و کشمش چگونه به دست ما می رسد؟

این آغاز کار و زحمت برای بارور ساختن درخت رز و تولید انگور است.

آقای علی آقا خانی (سلیمانی) از تبار آقاخان، همراه با دو نفر دیگر مشغول بیل زدن باغ خود در پشت "قار یاتاقو" در روستای گلخندان است. این کار در آخر زمستان یا ابتدای فصل بهار صورت می گیرد.

حاج سلیمان عمو پدر گرامی علی آقا هستند و این جا هم خانه ی پدری آن هاست.

 

 



علیرضا سرودلیر، مهندس معماری اسلامی فرزند حاج حنیفه، از تبار آقاخانی های کوسه لو (گلخندان فعلی) است.

او متعلّق به این خانه در کوسه لو بوده که در حال حاضر نوسازی شده و اثری از این خانه باقی نمانده است.

علیرضا یکی از مهندسین اماکن متبرّکه در سامرا است.

علیرضا اهل خط و خطّاطی هم هست که اگر نمونه خطش را گیر بیارم حتماً در این پست اضافه می کنم.

 



مرحوم میرزا نصرالله  فرهنگی (معروف به میرزا نصیر فرهنگی) فرزند مرحوم میرزا عزیزالله ملّای عارف، فاضل، شاعر و باسواد مکتب خانه ی کوسه لو (گلخندان فعلی) و بازران

(ادیبا! علم همچون شهد ناب است 

که هر جوینده از وی کامیاب است)

تخلّص شعر ی استاد، "ادیب" است

برگی از دفتر استاد

امّیدواری

مدّتی عمر به سر شد به ره آن مه روی

به امیدی که خِرَد گفت مرا ره می پوی

آن که گل کِشت به امّید ثمر اندر باغ

عاقبت یافت فرح روح وی از گل ها بوی

آن که از بهر امیدی همه کوبید دری

عشق پابند شد و دیده به نیکویی روی

آن که در ظلمت شب دیده زنخلی آتش

رفت و بشنید "اَناَ الله" به درختش زان سوی

بر سر طور نگر گفت که "ربِّ اَرِنی"

از تجلّی به سر افتاده کلیم آن خوشخوی

گاهی اندر ظلمات آن که نَوَردی هامون

خضر نوشید ولیک آب حیات از سر جوی

از حرم بعد مسافت شده مانع هرچند

قول "وَجَّهت" بخوان "وَُجهِیَ لِله" بگوی

بگذر از کاهلی و شکر سلامت بگذار

ورنه دست از ثمر از هردو جهانت می شوی

تو چون از عالم قدسی، چو هُما بگشا پر

تا کف آری تو سر طرّه ی آن مشکین موی

رهنمون است ز پس پرده ی غیبت یارم

وصل شاهد طلبی پس تو ره راست بپوی

تا که میدان فسیح است و چه طبع تو فصیح

از تعلّق برهان روح روان برزن گوی

شکر لله که دگر بار رسیدی به بهار

تخم نیکی بفشان و گل توفیق ببوی

عندلیبی به سحر بر سر گل سرخوش بود

گفتمش حال من دل شده را هم میگوی

پس ادیبا مشو از پرده ی عزّت بیرون

که عزیز دو جهان باشی بر آن همه روی



ادامه مطلب ...


مقبوله خوانی

مقبوله، سروده ای بود که هر روز هنگام پایان مکتب، خوانده می شد. برنامه به این ترتیب بود که در پایان روز، دو نفر از شاگردها در گوشه ای از مکتب خانه سر پا، کنار هم ایستاده و یک دست در گردن دیگری می اندختند و سروده را با صدایی بلند و آهنگی موزون می خواندند و بقیّه ی شاگردها هم گوش می دادند. پس از خاتمه ی سروده ،شاگردها، با اجازه ی آقا ملّا، یکی یکی، برخاسته و در کنارِ دَر، رو به آقا ملّا و دیگر شاگردها با صدای بلند می گفتند "غَفَرالله لَکم" یعنی "خدا شمارا عفو کند" و آقا ملّا هم می گفت "لَنا وَ لَکُم" یعنی (هم مارا و هم شمارا" و از اطاق خارج می شدند.

مقبوله

مقبوله ی طاعت و دعا را / خشنودی حضرت خدا را

خشنودی جبرئیل اعظم / مجموع ملایک معظّم

آن روضه ی پاک مصطفا را / آن مرقد شاه اولیا را

مستان توکل صمد را / آسوده ی بستر لحد را

بر قوّت پادشاه اسلام / بر دولت حاجیان احرام

آنان که به ما ز زندگانی / دارند حقوق آب و نانی

یار ب تو زفتنه ها نگه دار / بر ظلمت ظالمان میازار

اصحاب طریق راه دین را / ارباب توکّل و یقین را

کام دل دردمند ما را / دفع اَلَم و گزند ما را

بر مؤمن پاک آل آدم / پیران چهار رکن عالم

روح پدران و مادران را / خویشان و عمو ، برادران را

این تیغ زبان به خیر رانیم / الحمد به صدق دل بخوانیم



مکتب و مکتبخانه

اگر  حدود 50 سال پیش،در یک پیش از ظهر پاییزی، در کوچه های کوسه لو (گلخندان فعلی) قدم می زدید حتما از درون یکی از خانه های این روستا سر و صدای کودکان و نوجوانانی را می شنیدید که 10 یا 15 نفری سر و صدا راه انداخته بودند و هرکدام برای خودش چیزی را می خواند. یکی قرآن، آن یکی واجبات، دیگری معراج السّعاده و بعضی هم گلستان یا بوستان سعدی و مانند این هارا  با صدای بلند می خواندند.  ما قصد داریم در این پست شمارا با جزئیات یک مکتب خانه آشنا کنیم.

چرا مکتبخانه به وجود می آمد؟

در گذشته، در روستاها، وظیفه ی تعلیم و تربیت کودکان به عهده ی خانواده بود و دولت، عملاً هیچ نقشی در این امر مهم ایفا نمی کرد. بنابراین خانواده ها برای این که فرزندانشان با سواد شده و تعلیم و تربیت اسلامی داشته باشند مکتب خانه تشکیل می دادند و با سپردن فرزندانشان به دست با سوادترین فردی که در آن روستا و یا حتّی در آن منطقه بود وجود داشت به این امر مهم اقدام می کردند.

تصویر فوق، صفحات آغازین کتاب "واجبات" است که مرحوم میرزا نصیر، در حدود 60 سال قبل نوشته اند

آقا ملّاهای کوسه لو و بازران عبارت بودند از: مرحوم میرزا نصیر فرهنگی (میچینگی)، میرزا ابراهیم رحمانی (بازرانی)، میرزا ابراهیم محمدی (ازناوی) و میرزا یحیی غلامی (بازرانی)



ادامه مطلب ...


دو شنبه 20 آبان 1393برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

این یعنی آزادی

وجودم را با همۀ تاروپودش به تو می­ سپارم

وجودی که غرق در مرداب طنازی­ها وپستی­ ها بود

هستی­ ام را

که چند صباحی از آن من بوده ­است

و به خاک زمین دل بسته بودم

همه را

می­ خواهم از آن تو کنم

می­گذرم از جاده ­های مه­ گرفتۀ غفلت و گمراهی

می­ رهانم پریشانی لحظه ­هایم را از دلبستگی ­ها

من گستاخ لحظه ­ها، اظهار عجز می­کنم در برابرت

من گم­گشته در زنجیرهای وابستگی

درمانده در شعله ­های آتشین خودشیفتگی

چو بید می­ لرزم، اما رخوت را نمی­ خواهم

باید به پا خیزم، چون قاصدکی رها،

نه به زلف درخت دل ببندم، نه به آشیان کبوتر

ایزدا! با عزمی راسخ می­خواهم برای رسیدن به لحظۀ ناب جاودانگی

تا تماشای بی ­نهایت تو، غرق ایمان شوم

می­ دانم خواستن یعنی لحظۀ ناب با تو بودن

تا دشت رستگاری، راهی نمانده

تو نیز با من بیا، پرواز را بسراییم چون قاصدکی تهی

من تهی­ دستم، اما بهشت از آن من است.

معصومه محمدی سیف - چهارشنبه ۱۸ بهمن ،۱۳٩۱ 

ماهنامه پیام زن، اردیبهشت 1391، شماره 242

برگرفته از وبلاگ http://mohammadiseif.persianblog.ir

 



نگاهی به پدیده‌ی همسرآزاری، آسیب‌شناسی و ارائه‌ی راهکار

نویسنده: معصومه محمدی سیف - کارشناس ارشد جامعه شناسی -پنجشنبه ٩ امرداد ،۱۳٩۳

 دست‌های بی‌دفاع در پشت‌ درهای بسته

اشاره

همسرآزاری در بسیاری از جوامع مطرح است و به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های خشونت خانگی، انواع گوناگونی از آزارهای صورت گرفته نسبت به همسر را دربرمی‌گیرد. همسرآزاری خشونتی است فیزیکی یا روانی که از طرف یکی از زوجین بر دیگری اعمال می‌شود و به دو گروه زنآزاری و شوهرآزاری تقسیم می‌شود که دو پدیده‌ی کاملاً متفاوت هستند و هریک به سه دسته‌ی زبانی، روانی و فیزیکی تقسیم می‌شوند. به تعریف ساده‌تر، همسرآزاری، بدرفتاری با یکی از زوجین به وسیلهی زوج دیگر که انواع مختلف دارد و اغلب به تروما منجر می‌شود و از آسیب‌های جزئی تا ترومای شدید و شکستگی اندام‌ها و دنده‌ها و خون‌ریزی داخلی و آسیب مغزی نیز متفاوت است. خشونت علیه زنان، نوعی بیماری است که در سکوت پیش‌روی می‌کند و همه‌ی ملیت‌ها کم‌وبیش به آن مبتلا هستند. گاهی این آزارها به‌حدی است که سبب پناه‌بردن زن به مراجع قانونی می‌شود. البته گاه زن‌آزاری به‌حدی دلخراش است که قربانیِ آن را باید در بیمارستان و یا در تالار تشریح دید.



ادامه مطلب ...


جمعه 20 آبان 1393برچسب:معصومه محمدی سیف,گلخندان,کوسه لو,فامنین, :: 6:27 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

ترانه  ­ای جاودانه خواهم سرود


در ابتدای پرواز ایستاده  ­ام

و به ابهت یک راز می­  نگرم

رازی که رهایم کرد از یک دنیا نیاز

رازی که از وسعت سبز جان برخاست

و مرا تا فراسوی افق­  های زیبایی رساند

و وارهاند از زنجیرهای پوسیدۀ طنازی و جلوه­  گری

من زخمی وامانده در صخره  ­های غفلت و پریشانی

باید آشیان خویش را بیابم

اوج می­گیرم تا آفتاب گمشدۀ خویش

تا سپیدی دستان نوازشگر ایمان

پس می­خوانم این آواز ناز شور برانگیز را

تو هم برخیز، به من ملحق شو

باید در بیکرانۀ هستی، جایگاه بلند خویش را بیابم

با من بیا که پر زنیم تا سبکبالی مرغان غزل­خوان دشت حجاب

می­ دانم که آواز من جاودانه خواهد ماند

چرا که از چشمۀ زلال معنویت جرعه­ ای نوشیده­ ام.

 

 معصومه محمدی سیف - ۱۳٩۱/۱۱/۱۸

ماهنامه پیام زن، خرداد 1391، شماره  243

منبع: http://mohammadiseif.persianblog.ir/post/23/

 



می خواهمت

(غزلی از آقای ابراهیم قاسمی- شاعری از روستای چپقلو)

 

می خواهمت چوبلبل عا شق بهار را

دهقان پیر خرّمی کشتزار را

می خوا همت چو خسته  دلی تشنه درکویر

نزدیک خویش زمزمه ی چشمه سار را

می خواهمت چو عاشق دلخون سینه چاک

بوی غبار خاک قدم های یار را

می خواهمت چو مرغ گرفتار در قفس

پرواز در بهار و گل و سبزه زار را

می خواهمت چو آن گل حسرت که سال ها

حسرت به دل بمانده که بیند بهار را

می خواهمت چو دیده ی کم نور  محتضر

دیدار چهره ی شه دُلدُل سوار را

منبع: وبلاگ بالا بهشت



چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, :: 10:1 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

شیره پزان در گلخندان



چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, :: 9:46 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

طرح هادی گلخندان



اذان بگو مؤذّن

تا دل ما وا بشه

شور و نشاط و شادی

تو کوچه پیدا بشه

 

صدا بزن مؤمنین

بیان به سوی مسجد

به قبله رو بگیرن

با صف و توی مسجد

 

صدا بزن مادرا

با بچّه ها بیایَن

پیش خدا روی خاک

پیشونی را بسایَن



ادامه مطلب ...


امام رضا علیه السّلام در رایطه با عید غدیر خطبه ای ایراد فرمودند که در قالب سروده ی ترکی  تقدیم می گردد.

غدير او گوندي كه بايرام اولوبدي شيعه لره

غدير او گوندي كه مولا  گلوبدي  بنده لره

غدير او گوندي كه مولا  رضا  گلوبدي دِله

بيله بيان ايله يوبدور ، نه ، خوش گون اولدي غدير

 

قيامتون گوني دورت گون بَزَلّه مثل گَلين

غدير و جمعه و اضحي و فطر بايرامين

اگر چي هر بيري ايشّيق دي ، گو ي  ستاره سي تك

ايشيق لي آي كيمي اولدوز ، آرا‌‌ ، گون اولدي غدير

 

بو گونده اولدي رها  چون كه  اوتدان ابراهيم(ع)

خليل  دوتدي اوروج شكر ايچون  هر ايل دايم

دو لانديريبدي خدا   داغ اودي  گلستانه

رسول حق  اود آرا  قورتولان گون اولدي غدير

 

غدير بايرامي   كامل اولوبدي دين نبي

علي(ع) ولايته منصوب اولوب  بحكم جَلي

اوروج دوتوبدي رسول خدا تشكّر ايچون

علي (ع) فضايلي اعلان اولان  گون اولدي غدير

 

غدير او گوندي كه يول باغله نوبدي ابليسه 

علي(ع) مخالفي   اعمالي  دوندي تَدليسه

قبول دير  هامي شيعه عبادتي  بير باش

محمّد(ص) آلينه بايرام اولان گون اولدي  غدير

 

غدير  اولوبدي  مبارك  محمّد  (ص)آلينه

خدا  ايدر كرم و لطف  عبادت اهلينه

او كس لري كه عيال و اوشاقينه خوش اولا

عمل قبول و  گناه ، عفو اولان گون اولدي غدير

 

 



ادامه مطلب ...


مخواه جز نم اشکی دمی که می آیی

بمان که بی تو امیدی به ماندگاری نیست
به روز بی کسی از کس امید یاری نیست
تویی که جاری نور از صحاری دوری
مرو که در شب غم شط نور جاری نیست
مخواه جز نم اشکی دمی که می آیی
که دوستدار تو را غیر از این نثاری نیست
بمان، مرو که پس از این همه سیهپوشی
دگر تحمل ایام سوگواری نیست
بمان که فصل سرودن دوباره آمده است
و تاب آن که تو تنهایمان گذاری نیست

محمد رضا سرودلیر- بهار 75- تهران

منبع:http://sarvdelir.blogfa.com

 



درباره وبلاگ

سلام به همه‌ي اهالي محترم كوسه‌لو (گلخندان) و بازران، به عالمان، به روح پاك درگذشتگان، به گنجينه‌هاي گران‌قدر يعني سالمندان، به خواهران و برادران، به جوانان، به صاحبان دانش و معرفت، به متخصصان، به كارگران و كارمندان، به آناني كه ماندند و ديوارهاي اين دو روستاي با افتخار را افراشته نگه داشتند. به وبلاگ خودتان خوش آمدید. قرار ملاقات برو بچه های کوسه لو و بازران اینجاست. هر مطلبی دررابطه با سرزمین آبا و اجدادی‌تان دارید ارسال کنید تا در وبلاک‌تان بگذاریم. عكس‌ها، خاطرات شيرين، داستان‌ها، اطّلاعات تاريخي، قصّه‌ها، مثل‌ها، تكيه كلام‌ها، نقيل‌ها، سول‌چَك‌ها، بير گون گيتديك.....ها، و هر آن‌چه كه براي گفتن داريد بفرستيد تا در اين‌جا ارايه دهيم و ديگران هم استفاده كنند. منتظرتان هستیم. همكاران وبلاك: 1- نورالدّين هادي‌اي 2-الياس محمد 3- محمد رضا سرودلير 4-علي اصغر ترابي افراشته 5- رضا
شعر سه‌گانی
توزیع کتاب شاهدان عشق
مزار عالم ازناوی در تاجیکستان
حماسه بابا
اخبار گلخندان
گلخندان در گذر زمان
بازدید فرماندار محترم شهرستان فامنین و بخشدار بخش پیشخور از روستای گلخندان
قیزیل داغ با دامنی پر از شقایق
افتخار آفرینی تیم قزل داق
داستان مقاوت تاک‌های تشنه باغ‌های شاهقلی کندی
بچّه‌های و امروز مدرسه بازران و گلخندان
جلسه شورای اسلامی گلخندان با اهالی در مورد لایروبی جوی‌های کشاورزی
روستای چپقلو در روز سیزدهم فروردین 95
قیزیل داغ در روز سیزدهم فروردین سال 95
شکوه قیزیل داغ در جامه سپید زمستانی
برنامه مسابقات تیم قزل داق در نوروز 95
کتاب جدیدی که امروز به زینت طبع آراسته شد.
نويسندگان