هميشه لبهايتان چون گل محمدي، خندان باد گلخندان |
||||||||||||
شنبه 3 شهريور 1397برچسب:تبار رستمیهای بازران,رستمیها,عظیم سرودلیر,گلخندان,بازران, , :: 12:15 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
کتاب "حماسه بابا" داستان زندگی و شهادت بسیجی دلاور شهید احمد کوچکی است. فرازهایی از کتاب حماسه بابا: مادر و پسر همچنان منتظر نشسته بودند و مشهدی احمد هم در مِه اشک آلود اندوه و غم فرو رفته بود و توان بیرون رفتن از آنرا نداشت. دقایقی گذشت. گریه و زاری او فروکش کرد و لب به سخن گشود: - در خواب دیدم که دو لشکر در مقابل هم ایستادهاند. یکی از لشکرها زیاد بود ولی درسمت تاریکی قرار داشت. لشکر دیگر اندک بود ولی در سمت نورانی قرار گرفته بود. تعدادی سیّد اولاد پیامبر را هم دیدم که دور هم نشسته بودند. از آنها پرسیدم، "این لشکرها چه کسانی هستند؟" آنها پاسخ دادند، "مگر نمیدانی؟ اینها لشکر کفر و اسلام است." پرسیدم، " به من هم اجازة جنگ میدهید؟" فرمودند، "برو از امام حسین علیهالسّلام که آن لشکر نورانی را فرماندهی میکند اجازه بگیر." من خدمت آن حضرت که این طرف آن طرف میدوید و لشکر را فرماندهی میکرد رفتم. از ایشان پرسیدم، "آیا به من هم اجازة جنگیدن میدهید؟" ایشان فرموند که هنوز نوبت شما نرسیده است. از آن شب به بعد، مشهدی احمد دایم گریه میکرد و میگفت، "پس نوبت من کی میرسد؟" .........
بابا در تاریکی شب در حالی که یک لحظه چشم از دشمن بر نمیداشت با زبان دل به راز و نیاز مشغول بود. او سعی می کرد به چیزی جز یاری و نصرت الهی فکر نکند. هر وقت که نیم نگاهی به طرف نوجوانش میانداخت که مبادا خوابش بگیرد، دلش میگرفت. وقتی که دلش می گرفت به یاد حضرت ابراهیم علیه السّلام می افتاد، به یاد کربلا می افتاد، به یاد خوابی می افتاد که در خانة گلی روستایی در چپقلو دیده بود. با خودش می گفت: - این همان صحنة مقابلة لشکر تاریکی و نور است. فرماندة ما امام حسین علیهالسّلام است. پس نباید غمی داشته باشیم! همه جا را ظلمت و تاریکی فرا گرفته بود. زبانههای آتش برخاسته از انبارهای نفت آتش گرفتة پالایشگاه آبادان مانند منّور های نظامی، فرصتی ایجاد می کرد تا بابا و رسول بیابان را دید بزنند و تحرّکات دشمن را زیر نظر بگیرند. ......
لحظة خدا حافظی و زدن به دل دشمن فرا رسیده بود. بابا، ابتدا، پسر نوجوانش را در آغوش کشید و گریست ولی در یک آن از ذهنش گذشت که شاید این کار، روحیّة رسول را تضعیف کند، پس با دست به پشت او زد و گفت: - موفق باشی پسرم. رسول جان! برو پشت آرپیجی. دیگه وقتش رسیده. از هیچ چیزی هم واهمه نداشته باش. خدا با ماست. ........
حدود ساعت هشت صبح بود که صدای مبهمی گوش آنها را حسّاس کرد. هردو نفر سلاحهای خود را برداشته و گلن گِئدنها را کشیدند و در حالت آماده باش قرار گرفتند. صدا از طرف سنگر خودی بود. به هر حال فرقی نمیکرد. دشمن هم می توانست منطقه را دور زده و از پشت سر نزدیک شود. بابا، بدون هدف گیری شروع کرد دور و بَر را به گلوله بستن. یک نفر صدا میزد: - بابا! بابا! بابا... بابا زیر لب گفت: - نکنه عراقیها باشند که میخواهند مارا گول بزنند! صدا نزدیک و نزدیکتر شد. بعد صدا زد: - رسول! رسول!... بابا فریاد زد: - بیا جلو! صدا تکرار کرد: - بابا نزنید! منم! نیروی خودی! آقای کوچکی من هستم. نزن! بابا تیراندازی را متوقّف کرد. قدّ و قامت جوانی درمنظر چشم آنها ظاهر شد که لباس پاسدارهای کمیته را به تن داشت و کوله پشتی پر از کیک و خرما و آب با خودش آورده بود. جوان خودش را معرفی کرد: - من فرماندة سپاه آبادان هستم. ما جلوی دروازههای شهر منتظر شما بودیم! گفتن که شما فقط دو نفرید. ما فکر نمیکردیم که شما بتونید مقاومت کنید. بابا! در حقیقت، شما فرمانده آبادان هستید نه ما! بله این جوان، جهان آرا بود. او وقتی پدر و پسر را دید که تک و تنها ولی صحیح و سالم و سلاح به دست در پشت خاکریز ایستادهاند شروع کرد به اشک ریختن، پدر و پسر را بوسیدن و دور آنها چرخیدن.
گلخندان در سال 1390 نمای فعی روستای گلخندان در سال 1395 یوخاری کوچه در سال 1391 یوخاری کوچه در سال 1395 آشاقو کوچه در سال 1391 چاپ و انتشار کتاب قیزیل دغلار در نوروز 1391 ایجاد انگیزه در محمد رضا برای برگشتن به روستا و خرید نیمی از خانة پدری و باغچه کنار آن از مرحوم قندعلی و تخریب و احداث خانه نوساز بازدید بخشدار از کوسه لو (گلخندان) تخریب موانع توسعه کوچه بالا تشکیل شورای جدید و پر تلاش روستای گخندان جنب و جوش جوانهای گلخندان در تشکیل تیم فونبال قزل داغ (کوسه لو) کسب مقام نخست بخش در مسابقات نوروزی کلنگ زنی گازکشی گلخندان به وسیله استاندار بازدید فرماندار و هیئت همراه از روستای گلخندان
یک شنبه 9 خرداد 1395برچسب:گلخندان,کوسهلو,بازدید فرماندار شهرستان فامنین, :: 8:6 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395برچسب:گلخندان, کوسة لو, بازران,عظیمسرودلیر, :: 6:43 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
دو شنبه 10 اسفند 1394برچسب:گلخندان, :: 22:38 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
علیرضا سرودلیر، مهندس معماری اسلامی فرزند حاج حنیفه، از تبار آقاخانی های کوسه لو (گلخندان فعلی) است. او متعلّق به این خانه در کوسه لو بوده که در حال حاضر نوسازی شده و اثری از این خانه باقی نمانده است. علیرضا یکی از مهندسین اماکن متبرّکه در سامرا است. علیرضا اهل خط و خطّاطی هم هست که اگر نمونه خطش را گیر بیارم حتماً در این پست اضافه می کنم.
ترانه ای جاودانه خواهم سرود
و به ابهت یک راز می نگرم رازی که رهایم کرد از یک دنیا نیاز رازی که از وسعت سبز جان برخاست و مرا تا فراسوی افق های زیبایی رساند و وارهاند از زنجیرهای پوسیدۀ طنازی و جلوه گری من زخمی وامانده در صخره های غفلت و پریشانی باید آشیان خویش را بیابم اوج میگیرم تا آفتاب گمشدۀ خویش تا سپیدی دستان نوازشگر ایمان پس میخوانم این آواز ناز شور برانگیز را تو هم برخیز، به من ملحق شو باید در بیکرانۀ هستی، جایگاه بلند خویش را بیابم با من بیا که پر زنیم تا سبکبالی مرغان غزلخوان دشت حجاب می دانم که آواز من جاودانه خواهد ماند چرا که از چشمۀ زلال معنویت جرعه ای نوشیده ام.
معصومه محمدی سیف - ۱۳٩۱/۱۱/۱۸ ماهنامه پیام زن، خرداد 1391، شماره 243 منبع: http://mohammadiseif.persianblog.ir/post/23/
دو شنبه 23 آبان 1393برچسب:میرزا نصیر (نصرالله) فرهنگی,کوسهلو,گلخندان,مکتب,میرزا نصر الله, :: 22:25 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
مرحوم میرزا نصرالله فرهنگی (معروف به میرزا نصیر فرهنگی) فرزند مرحوم میرزا عزیزالله ملّای عارف، فاضل، شاعر و باسواد مکتب خانه ی کوسه لو (گلخندان فعلی) و بازران (ادیبا! علم همچون شهد ناب است که هر جوینده از وی کامیاب است) تخلّص شعر ی استاد، "ادیب" است برگی از دفتر استاد امّیدواری مدّتی عمر به سر شد به ره آن مه روی به امیدی که خِرَد گفت مرا ره می پوی آن که گل کِشت به امّید ثمر اندر باغ عاقبت یافت فرح روح وی از گل ها بوی آن که از بهر امیدی همه کوبید دری عشق پابند شد و دیده به نیکویی روی آن که در ظلمت شب دیده زنخلی آتش رفت و بشنید "اَناَ الله" به درختش زان سوی بر سر طور نگر گفت که "ربِّ اَرِنی" از تجلّی به سر افتاده کلیم آن خوشخوی گاهی اندر ظلمات آن که نَوَردی هامون خضر نوشید ولیک آب حیات از سر جوی از حرم بعد مسافت شده مانع هرچند قول "وَجَّهت" بخوان "وَُجهِیَ لِله" بگوی بگذر از کاهلی و شکر سلامت بگذار ورنه دست از ثمر از هردو جهانت می شوی تو چون از عالم قدسی، چو هُما بگشا پر تا کف آری تو سر طرّه ی آن مشکین موی رهنمون است ز پس پرده ی غیبت یارم وصل شاهد طلبی پس تو ره راست بپوی تا که میدان فسیح است و چه طبع تو فصیح از تعلّق برهان روح روان برزن گوی شکر لله که دگر بار رسیدی به بهار تخم نیکی بفشان و گل توفیق ببوی عندلیبی به سحر بر سر گل سرخوش بود گفتمش حال من دل شده را هم میگوی پس ادیبا مشو از پرده ی عزّت بیرون که عزیز دو جهان باشی بر آن همه روی ادامه مطلب ... می خواهمت (غزلی از آقای ابراهیم قاسمی- شاعری از روستای چپقلو)
می خواهمت چوبلبل عا شق بهار را دهقان پیر خرّمی کشتزار را می خوا همت چو خسته دلی تشنه درکویر نزدیک خویش زمزمه ی چشمه سار را می خواهمت چو عاشق دلخون سینه چاک بوی غبار خاک قدم های یار را می خواهمت چو مرغ گرفتار در قفس پرواز در بهار و گل و سبزه زار را می خواهمت چو آن گل حسرت که سال ها حسرت به دل بمانده که بیند بهار را می خواهمت چو دیده ی کم نور محتضر دیدار چهره ی شه دُلدُل سوار را منبع: وبلاگ بالا بهشت جمعه 23 اسفند 1393برچسب:عظیم سرودلیر,کوسهلو,یازران,گلخندان,ترکی مثل لر,مثلهای ترکی,ترکی حکمتلی مثللر,, :: 19:7 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی یکی دیگر از ملّاهای کوسه لو (گلخندان فعلی) در کنار دو نوه ی عزیزش مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی اهل بازران، مللّای با سواد و اهل عرفان و معرفتی بودند که اشخاص زیادی در مکتب ایشان شاگردی نموده و احکام، تاریخ، اخلاق اسلامی و قرائت قرآن کریم را فرا گرفتند. ایشان علاوه بر این که قاری برجسته بودند از نظر خودسازی و اخلاق اسلامی نیز زبانزد بودند و تمام کسانی که در مکتب ایشان حضور می یافتند جذب لبخندهای ملیح معنوی ایشان شده و به فراگیری علوم و تربیت اسلامی نیز علاقمندتر می شدند. روحشان شاد، یادشان با هدیه ی حمد و سوره خوانندگان عزیز، گرامی باد. سروده ای از مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی (بازرانی) متوفی سال 58 هجری شمسی معنای مسلمانی بپرسیدم زدانشمند معنای مسلمانی مسلمان را صفاتی گفت آن دانای ربّانی مسلمان را بُوَد در زندگی برنامه ی قرآن کند تطبیق اعمال خودش با حکم قرآنی مسلمان با حیا و غیرت و با عفّت و عصمت بپوشاند خود از نامحرم و انظار شیطانی به روز حشر کی گردد شفیعت احمد مرسل که کردی پایمال این سان تو آیین مسلمانی مسلمانی نه اهل لهو نه لعب و نه عیّاشیست چرا این قدر بی فکری و این اندازه نادانی بیا راضی کن از خود شافع روز قیامت را که هم دنیا و هم عقبی شوی از رستگارانی خدایا کاتب اشعار حاجتمند درگاهت همیشه قلب محزون، چشم گریان است رحمانی
وصیّت نامه مرحوم میرزا ابراهیم رحمانی در سال 1339 بادستخط خودشان برای درشتنمایی روی تصویر کلیک کنید مشک با وفا
ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها هنگام ترک خیمه ها دیدی تو خود آن ماجرا دیدی که طفلان آب را خواهند همه از ما دوتا ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها بر حقّ سپرد اهل عبا با صد دعا ما هر دورا آویخته بر شانه ام زینب به امّیدی تورا ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها لب های خود بگذاشتم خشکیده و بی تاب آب ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها گفتم که اصغر رفته خواب بی هوش و بیند خواب آب اهل حرم هی می زنند فریاد آب و آب و آب ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها تقلید این فرقم مکن در خجلتم غرقم مکن افسرده خاطر خویش را از بُن جدا دستم مکن لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها ای جان من جانان من از جان، تو بی جانم مکن عهدي نمودم با حرم بشکسته پیمانم مکن ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها خونم چکد از دیده ها از تو نریزد قطره ها چشمان ده ها تشنه لب در ره کنار خیمه ها ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها در انتظار ما دو تا رو سوی میدان بچّه ها اکنون نَفَس های همه حبسی شده در سینه ها ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها ببریده قوم اهرمن از بازوان دستان من فرق سرم بشکسته اند خونین شده چشمان من ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها از خود نمی سازد جدا دندان من آب و تورا امّید من از من مگیر این آب چون جان مرا ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها گر خونم از تن شد برون حفظش نما آب اندرون من می شوم از روی زین از نا توانی سر نگون ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها با خون چشمانم شود این دشت و صحرا لاله گون بارد به سرو قدّ من تیر وسنان گونه گون ای مشک من بهر خدا بر عهد خود بنما وفا لطفی بر این سقّا نما آبی رسان بر خیمه ها ع- سرو سه شنبه 18 / 11/ 1384 مطابق با هشتم محرّم 1426 بعد از نماز صبح مشهد مقدّس ادامه مطلب ... یک شنبه 13 مهر 1393برچسب:اذان,نماز,شعر نماز,نماز بچّه ها,عظیم سرودلیر,کوسهلو,بازران,گلخندان,, :: 19:27 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
اذان بگو مؤذّن تا دل ما وا بشه شور و نشاط و شادی تو کوچه پیدا بشه
صدا بزن مؤمنین بیان به سوی مسجد به قبله رو بگیرن با صف و توی مسجد
صدا بزن مادرا با بچّه ها بیایَن پیش خدا روی خاک پیشونی را بسایَن ادامه مطلب ... امام رضا علیه السّلام در رایطه با عید غدیر خطبه ای ایراد فرمودند که در قالب سروده ی ترکی تقدیم می گردد.
غدير او گوندي كه بايرام اولوبدي شيعه لره غدير او گوندي كه مولا گلوبدي بنده لره غدير او گوندي كه مولا رضا گلوبدي دِله بيله بيان ايله يوبدور ، نه ، خوش گون اولدي غدير
قيامتون گوني دورت گون بَزَلّه مثل گَلين غدير و جمعه و اضحي و فطر بايرامين اگر چي هر بيري ايشّيق دي ، گو ي ستاره سي تك ايشيق لي آي كيمي اولدوز ، آرا ، گون اولدي غدير
بو گونده اولدي رها چون كه اوتدان ابراهيم(ع) خليل دوتدي اوروج شكر ايچون هر ايل دايم دو لانديريبدي خدا داغ اودي گلستانه رسول حق اود آرا قورتولان گون اولدي غدير
غدير بايرامي كامل اولوبدي دين نبي علي(ع) ولايته منصوب اولوب بحكم جَلي اوروج دوتوبدي رسول خدا تشكّر ايچون علي (ع) فضايلي اعلان اولان گون اولدي غدير
غدير او گوندي كه يول باغله نوبدي ابليسه علي(ع) مخالفي اعمالي دوندي تَدليسه قبول دير هامي شيعه عبادتي بير باش محمّد(ص) آلينه بايرام اولان گون اولدي غدير
غدير اولوبدي مبارك محمّد (ص)آلينه خدا ايدر كرم و لطف عبادت اهلينه او كس لري كه عيال و اوشاقينه خوش اولا عمل قبول و گناه ، عفو اولان گون اولدي غدير
ادامه مطلب ... باسلام خدمت کلیه هم دهاتی های عزیز این سروده راتقدیم به همه آنهایی که زادگاهشان را از یاد نمی برن میکنم. این جا "قیزیل قلعه" است که در گذشته آن را "شاه قلی کندی قلعه سی" هم می نامیدند. در پایین قلعه در بالای قلعه بقایای دیوار پیرامون قیزیل قلعه این قلعه ی باستانی در شمال غربی "مزرعه ی شاه قلی کندی" در شمال غربی روستای "گلخندان" بخش فامنین استان همدان قرار دارد. به گفته ی بعضی ها قدمت آن به دوره ی قبل از اسلام بر می گردد. پس از ورود اعراب به ایران، این قلعه محلّ سکونت گروهی از اعراب قرار گرفت و آن ها تا سده های اخیر نیز در آن جا سکونت داشتند و طبق تاریخ شفاهی به سبب درگیری هایی که با ساکنین قلعه ی "کوسه لو" داشتند مجبور به ترک آن جا شده اند. آثار به جا مانده در این مکان شامل سفال و بقایای دیوارهاست. قطعه ای از دیوار پیرامون قلعه نیز هنوز پا برجاست.
روز جمعه سی ام خرداد ماه سال 1393 مادرم چون گل بهاری بود/ که به سرمای ماه دی پژمرد می درخشید مهر خانه ی ما/ ظهر یک روز ناگهان افسرد دوری اش آتشی کشید به جان/ غم هجران وی توانم برد جامه برتن نمود سپید سپید/ آیت الکرسی و یمانی برد گنج مهرش نهان نمود از ما/ دل مارا همه به درد آورد آن همه عشق و شور و عاطفه را / بُرد و یکجا به قلب خاک سپرد خشک شد آب چشمه ی زمزم/ تشنه کامند پیر زائر و خُرد او در روز دوشنبه 15 دی ماه 1393 دار فانی را وداع گفته و به دیدار معبود شتافت. روحش شاد، یادش گرامی نی نوازد نای هجران الأمان *** می سُراید رسم دوران الأمان زان جلال و عشق و جاه و زان شکوه *** مانده تنها یادگاران الأمان بارد اشک از دیدهی حسرت اسیر *** سوزد از غم قلب یاران الأمان سنگ سردی مانده از لطف پدر *** دیده بارد اشک خسران الأمان کو برادر تا شود پشت و پناه؟ *** نالد این دل چون هزاران الأمان
سخنانی تامّل برانگیز در مورد تاریخ
تهیه و تنظیم : سعید خداوردویی دبیر علوم اجتاعی ناحیه 4 آموزش و پرورش قم و کارشناس ارشد علوم سیاسی 1-تاریخ یعنی عبرت گرفتن از گذشته برای ساختن آینده. سعید خداوردویی 2-حوادث اجتماعی در بستر جغرافیا رخ می دهند ؛ و پس از مدتی تبدیل به تاریخ می شود .خداوردویی 3-نه می توان تاریخ را فریب داد و نه می توان زمان را از سیر سریع خود بازداشت. شیخ محمد خیابانی ادامه مطلب ... دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب: نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران,سعید خداوردویی,گلخندان,بازران,کوسهلو, :: 21:30 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
بسمه تعالی عنوان مقاله : نگاهی تاریخی به نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نویسنده: سعید خداوردویی کارشناس ارشد علوم سیاسی و دبیر علوم اجتماعی ناحیه 4 آموزش و پرورش قم این مقاله در تاریخ 11/12/1392 از سوی پایگاه کشوری مطالعات اجتماعی تایید و درج شده است .
بدون شک ملی شدن صنعت نفت یکی از وقایع مهم و تاثیر گذار تاریخ معاصر ایران است .در مورد این واقعه کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده است ولی در بیشتر این مقالات و کتاب ها گرایشات سیاسی بیشتر لحاظ شده وبه اصل موضوع وبعد تاریخی آن کمتر پرداخته شده است لذا در این مقاله سعی شده است که از نگاه تاریخی به این موضوع پرداخته شود.
ادامه مطلب ...
به یاد و خاطرم آرد غروب گلخندان صدای هی هی چوپان گلّه ی بز و میش صدای هِس هِس چوپان کورپه در کوچه صدای بَع بَع بزغاله، برّه و بز و میش که با شتاب سرازیر می شدند به دِه صدای بادیه ی مادران که می رفتند بدوشند شیر عطر آگین
به یاد و خاطرم آرد غروب گلخندان صدای همهمه ی بانوان و دخترکان کنار چشمه ی ده نشسته در نوبت که کوزه پر کند از آب چشمه ی شیرین
به یاد و خاطرم آرد غروب گلخندان صدای مشدی حسن که داد می زند آزاد از بر بام آی... غریب داوار سالان آی..... و اسمعلی به صدای بلند می گوید: "بیزده بیر شیشک واردو..."
به یاد و خاطرم آرد غروب گلخندان "آجولچولارو" که هرکدام به جا خرمنش روانه شده که بار باز کند الاغ خسته رها، بر "حَیَط" روانه کند. تقدیم به همه ی مادران زحمت کش گلخندانی به مناسبت روز مادر دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:گلخندان,کوسهلو,شورای اسلامی روستای گلخندان,شورای اسلامی, :: 8:16 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
در تاریخ 92/۱۱/14 عملیات گاز رسانی روستا باحضور معاون محترم استاندار، فرماندار محترم شهرستان، و بخشدار محترم منطقه و اهالی محترم روستا آغاز گردید.
منبع: وبلاگ شورای گلخندان http://mohammadbabaimaimand.blogfa.com
گلهای بازرانی دنیایی از خدا همواره برلب اند غزل هایی از خدا گلهای ساده در دل فرهنگ سادگی از بازماندگان اهورایی از خدا در دشتشان هنوز به میراث مانده است یک شاهکار ناب تماشایی از خدا از بازماندگان دل آسوده از زمین در آرزوی یک دل دریایی از خدا رنج هزار حادثه در خود نهفته و در انتظار قصه و لالایی از خدا پاییز دردخیز به پایان رسیده است حالا رسیده وقت تقاضایی از خدا تاریخ زنده ایست که برخاک می رود مشروطه خواه خواهش فردایی ازخدا شعر از :محمد حسین داودی
پی نوشت: به مناسبت خاکسپاری حاج داود عبدلی, عموی مادرم, که در سن 95 سالگی دیروز دار فانی را وداع گفت
منبع:وبلاگ گلاریشا مرحوم حاج داود عبدلی (پدر همسر اینجانب) کرم نموده به کردار لطف تکیه دهید به روح منتظرم حمد و سوره هدیه دهید یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:عظیم سرودلیر,گلخندان,شعری برای امام زمان علیه السّلام,امام زمان عج,, :: 6:33 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
My Lily Let my lily grow on the Earth, Then, a breathe of love Will blow at the dawn…. for ever. Then, we smell non, but love at the dawns Oh' never. Let my lily dance merrily……. merrily on the branch of youth and smile happily………….happily Then will remain on the Earth nothing but life, joy, and love however.
Azim Sarvdalir saturday, 26 Jul 2008 باانجام انتخابات در 24 خردادماه 1392 اعضاي شوراهاي اسلامي روستاهاي بازران و گلخندان مشخص شدند كه به شرح زير مي باشند. اعضاي شوراي اسلامي روستاي بازران: 1- آقاي حاج ولي الله اميري 2- آقاي علي استاد قنبري 3- آقاي علي محمّدي
اعضاي شوراي اسلامي روستاي گلخندان: 1- آقاي الياس محمّدي 2- آقاي حاج غلامحسين مختاري 3- آقاي محمد بابايي با عرض تبريك به همه ي اعضاي منتخب شوراهاي اسلامي روستاهاي بازران و گلخندان براي آن ها آرزوي سلامتي و موفقيّت در خدمت به اهالي شريف هردو روستارا داريم. سه شنبه 4 تير 1392برچسب:علي داودي,بازراني تبار,بازران,گلخندان,فامنين,همدان, :: 23:41 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
علی داودی 1352 / همدان/شهرستان فامنين/روستاي فرهيخته پرور بازران علی داودی طراح، گرافیست، شاعر و طنزپرداز جوان کشورمان، متولد 1352از همدان است وی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته گرافیک و کارشناسی ارشد را در رشته ادبیات گذرانده است. علی داودی تا به حال چندین کتاب خود را با عناوین و موضوعات مختلف به چاپ رسانده است . این شاعر همچنین در چندین جشنواره به عنوان نفر برگزیده انتخاب شده است. وی با وجود سن کم ، فعالیت های مختلف ادبی داشته و دارد که قابل توجه و در خور تحسین است. کتاب ها:
فعالیتهای ادبی:
نفر برگزیده در:
اقتباس از وبلاگ http://varese-khoon.blogfa.com/post/105 سروده اي از علي داودي نه میگیرد این دل، نه یکدم رها میکند دل سنگم عمریست تا پا به پا میکند
ادامه مطلب ... اين كجا و آن كجا فقط با دو ماه فاصله تونَك دَن توتون قوزانار كوراسون دا اودون يانار قوربان عمي اوستايودو حاماملارو ياتان داغلار اين جا همان حمِام و تون حمام است كه قربان عمو اوستاي آن بود قربان عمورا هم در تصوير مي بينيد كه با كمك عصا هم نتوانسته بنشيند. يالقوز آغجون دره سي هيل اينَن خولون چكمه سي لايالو سودا چيمَرديك چيلپاخلارا باخان داغ لار اين همان دره ي بالقوز آغاج و آب گل آلودش است كه در سروده قيزيل داغلار ياد شده. براي به دست آوردن اطّلاعات بيشتر به سروده ي قيزيل داغلار مراجعه فرماييد عبّاسعلي باغ ايچينده سسين ايشيد داغ ايچينده الأن دِئين كيم اوخورو سسي كنده سالان داغ لار اگر به سمت چپ و پشت سر بر و بچّه ها نگاه كنيد باغ مرحوم عبّاسعلي را خواهيد ديد. مرحوم عبباسعلي در اين باغ كار مي كرد و با صداي رعد آسا مديحه يا مرثيه مي خواند اگر مي خواهيد در اين رابطه بيشتر بادانيد به سروده ي قيزيل داغلار مراجعه نماييد عبدوللالو محلّه سي اوجايدو اولارن سسي مشدي نقي، عبّاسعلي سس لرين قايتاران داغ لار اين هم تصوير كربلايي جعفر پسر مرحوم عبّاس علي است كه در انتهاي كوچه ي عبوللالو محلّه سي (محلّه ي عبداللهي ها) ايستاده اند اين هم تصوير كربلايي نقي، برادرزاده ي مرحوم عبّاسعلي است. حساب سياق در گذشته ي نه چندان دور ، اعداد و ارقام طلبكاري يا بدهكاري را با حساب سياق مي نوشتند. جدول زير اعداد سياق را نشان مي دهد. اگر دوست داريد بدانيد كه پدر يا پدر بزرگ شما چقدر تويانه داده و يا اگر مي خواهيد بدانيد هفت تا كسيه حمام در ليست جهيزيه عروس خانم چقدر قيمت داشته بايد اين حساب را ياد بگيريد. شنبه 30 خرداد 1392برچسب:عظيم سرودلير,گلخندان,قباله قديم,تويانه,لايروبي, :: 12:10 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
صورت جهيزيّه يك عروس خانم در تقريبا 70 سال پيش نام عروس و داماد به لحاظ مسايل امنيّتي پوشانده شده
قباله ملك صد سال پيش قرارداد لايروبي چشمه ي گيرچ گولو
سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:قيزيل داغلار,عظيم سرودلير,كوسهلو,گلخندان,, :: 11:58 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
قيزيل داغلار سوزه گلين ياددان چيخين گوزه گلين دِيون گيچَندن گَلَندن قيزيل لَردن دولان داغلار ......... چوخلار گلدي گيچدي سيزدن شيرين سولار ايچدي سيزدن بيلينمه دي هارا گيتدي سِرّ لَري ساخلادان داغلار ادامه مطلب ... یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:حاج سليمان,كوسهلو,گلخندان,عظيم سرودلير, :: 12:7 :: نويسنده : عظیم سرودلیر
ديدار با عمو حاج سليمان، يادگاري از اهالي كوسه لو و شخصيّتي از شخصيّت هاي سروده ي قيزيل داغ لار درباره وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
||||||||||||
![]() |