هميشه لب‌هايتان چون گل محمدي، خندان باد
گلخندان
 
 
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:گلخندان,كوسه‌لو,عظيم سرودلير,, :: 15:11 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

اين كجا و آن كجا فقط با دو ماه فاصله



جمعه 30 خرداد 1392برچسب:گلخندان,عظيم سرودلير,كوسه‌لو,, :: 13:13 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

يالقوز آغجون دره سي

هيل اينَن خولون چكمه سي

لايالو سودا چيمَرديك

چيلپاخلارا باخان داغ لار

اين همان دره ي بالقوز آغاج و آب گل آلودش است كه در سروده قيزيل داغلار ياد شده.

براي به دست آوردن اطّلاعات بيشتر به سروده ي قيزيل داغلار مراجعه فرماييد



قيزيل داغلار سوزه گلين

ياددان چيخين گوزه گلين

دِيون گيچَندن گَلَندن    

قيزيل  لَردن دولان داغلار

.........

چوخلار گلدي گيچدي سيزدن    

شيرين سولار ايچدي سيزدن

بيلينمه دي هارا گيتدي    

سِرّ لَري ساخلادان  داغلار



ادامه مطلب ...


ديدار با عمو حاج سليمان، يادگاري از اهالي كوسه لو و شخصيّتي از شخصيّت هاي سروده ي قيزيل داغ لار
در اياّام نوروز 1392



بازديد بخشدار محترم پيشخور از روستاي گلخندان

جناب آقاي علي تقوايي پور بخشدار محترم پیشخور، رزمنده ای که فرزند شهید است، آستین همت بالا زده تا کاری کند کارستان... اطلاع رسانی پس از اتمام کار انجام خواهد شد!

اين هم نتيجه ي بازديد بخشدار محترم

(آغاز آباداني روستاي گلخندان در تاريخ 1391/10/17)

تا پریشان نشود، کار به سامان نرسد/ گزارش تصویری تخریب و تعریض کوچه!

بالاخره با همت جناب آقای تقوایی پور ، بخشدار محترم پیشخور و همراهی اهالی روستا پروژه تخریب و تعریض يوخارو كوچه (کوچه بالا) انجام شد. این عملیات اگرچه دل ما و حاج غلام حسین را بخاطر قطع درختان گلابی و گردو سوزاند و حاج وجیه الله شفیعی هم بالاخانه محبوب خود را از دست داد ، اما به امید آینده ي بهتر و کوسه لوی نوسازی شده تحمل می کنیم! ان شاء الله بهار آینده شاهد آسفالت کوچه خواهیم بود... می ماند همت اهالی کوچه پایین که دل از ویرانه های خود بکنند!

(برگرفته از وبلاگ كوسه لو، بالا بهشت (بهشت كوچك)



كوسه لي اوشاخلارينون اويون ايوناماسي

"بازي هاي بچّه هاي كوسه لو"

آقامولّا داد!

در بازي آقاملّا داد، بچّه ها به دو گروه تقسيم مي شدند. براي هر گروه يك رئيس مشخص مي شد. رئيس دو گروه، پِشْكْ مي انداختند. پشك به نام هر گروه كه مي افتاد آن گروه پراكنده مي شدند و در جاهاي مختلف پنهان مي شدند. گروه ديگر در يك جا جمع مي شدند و به صورت دايره وار روبروي هم نشسته وسرهاي خودرا پايين انداخته و چشمهايشان را مي بستند تا نبينند كه اعضاي گروه مقابل كجا پنهان مي شوند. رئيس گروه پنهان شده كه به صحّت نشستن و چشم بستن گروه مقابل نظارت مي كرد، خودش به عنوان آخرين نفر پنهان مي شد و آمادگي گروهش را با صداي بلند به اطلاع رئيس گروه نشسته مي رساند. در اين موقع گروه نشسته بايد همچنان مي نشستند و حق بلند شدن و دفاع از خودشان را نداشتند. رئيسشان بايد مي گشت و يكي از اعضاي گروه پنهان شده را پيدا مي كرد و دستش را به او مي زد. در اين مدّت ديگر اعضاي گروه پنهان شده مي توانستند از كمينگاه خارج شده و بچّه هاي نشسته را با كشيده  هاي دست از ناحيه ي كتف و قولنج كتك كاري كنند بچّه هاي گروه نشسته فقط حق داشتند با صداي بلند فرياد بكشند "آقا مولّا، داد!" و با اين ترتيب رئيسشان را آگاه سازند تا بيايد هم آن هارا از كتك خوردن نجات دهد و هم دست به عضو گروه مقابل زده و گروهش را از نشستن و كتك خوردن رهايي بخشد، كه البتّه با آمدن رئيس گروه نشسته گروه مهاجم هم فرار مي كردند و گير نمي دادند. گاهي هم مي شد كه گروه مهاجم اصلاً پنهان نمي شدند، بلكه در اطراف پراكنده شده و آماده حمله مي شدند. گاهي هم به صورت دستجمعي يورش مي بردند و رئيس گروه نشسته را گيج كرده و از هرطرف به گروه نشسته حمله كرده و كتك مي زدند. فِرزي و چالاكي رئيس گروه نشسته در اين بازي نقش تعيين كننده اي داشت. اگر زبر و زرنگ بود در همان دقايق اوّليّه يكي ازعضاي گروه مخالف را گير آورده و با زدن دست خود به او گروهش را از زمين بلند مي كرد و گروه مقابل را مي نشاند.

مزاياي اين بازي:

1- دويدن زياد و ورزش فيزيكي

2- ايجاد حس مسئوليت جمعي و تربيت غير مستقيم آمادگي براي دفاع از جامعه

3- تمرين فرماندهي و فرمانبري در اداره ي يك جامعه

4- اتّحاد و همبستگي

5- تلاش براي رهايي از مشكل به جاي عذر و بهانه آوردن و برخورد انفعالي.

6- تقويت هوش و استعداد نوجوانان از طريق به كار بستن در صحنه ي واقعي

7- تربيت نوجوانان براي مديريت جامعه با احساس مسئوليت در مقابل آن ها

 

لطفا نظر بدهيد: " به نظر شما كداميك بهتر است؟ به زبان فارسي يا به زبان تركي خودمان؟"

 



كوسه لي اوشاخلارونون اويون اويناماقو

گيزلانپاچ

اوشاخلار ايكي گروه اولاردولار. هر گروها بير نفر بويوگ اولاردو. اوّل كه ايسترديلَر بولونه لَر، ايكي بويوك لَر دوراردولار كيناردا، بير بير يانوندا. اوشاخلاردا ايكّي ايكّي بير بيري اينَن قولّارونو سالاردولار بير بيرينين بوينونا. گيدَرديلَر كنارا. اوز ايچلَريندَه هر بيريسينه بير آد قوياردولار. مَثَلاً بير اولاردو آرمود، بيري اولاردو آلما. اوندا صورا ايلَه اوجور قول بويون گَلَرديلَر يويوك لَر روباروسوندا دوراردولار. باهم ديئَرديلَر " آقالار آقاسو!" بويوك ْلَر ده بيردَن ديئَرديلَر "بويوك لَر آقاسو!" دالوجا، اوشاخلار ديئَرديلَر "كيم ايستيري آرمود، كيم ايستيري آلما؟" بويوك لَر كه خبرلَري يوخودو هانسي آلمادو، هانسو آرمود، بيري ديئَردي "من ايستيرَم آلما." بيريسي ده ديئَردي " من ايستيرم آرمود." او كه آدو آلمايودو گيدَردي اوّل ديئَن بويوك دسته سينه، او كه آدو آرمودودو، گيدَردي ايّكيمجي ديئَن بويوك دسته سينه. بوجورلوقونان اوشاخلار اولاردولار ايكي دسته.

دسته لَر تعيين اولاندان صورا، ايكي بويوك لَر پوشك آتاردولار. پوشك هركسه دوشسه، او بويوك، اوزو و دسته سي گوزلَريني يوماردولار. اوبيريسي دسته گيدَرديلَر گيزله نَرديلَر. گوزله ريني يومانلارون بوگو، هي اوجادان سوروشاردو "گَلَك؟" اگر اوبيريسي دسته نين هاموسو گيزلَنميش اولسايدولار، بويوكلُري ياواش جا ديئَردي "گَلين." اوندا اولار گوزلَريني آچاردولار و دولاناردولار تا گيزله نَن لرين هاموسونو تاپاردولار. هاموسو تاپولاندان سورا اوبيرسي دسته گوزونو يوماردو، بو بيريسي دسته گيدَردي گيزلَه نَردي. بوجور اوياناردولار تا يورولاردولار.



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:كوسه‌لو, گلخندان,, :: 6:0 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

كوسه لي اوشاخلارونون اويون اويناماقو

اوشاخلار پايوزدا، قيش ده يِئغيلاردولار دادم لاردا كوچه لَرده جور وَه جور اويون اويناردولار. اويون لارون بيريسي بويودو...

 

مرديم سَني كيم آپاردو

 

اوشاخلار يِئغيلاردولار بير يِئره، بير نفر اولاردو "چاقوران". بير نفرده گِئدَردي دوراردو دامون اَولين ده، بير گادوم قاباخ دا و گوزونو يوماردو. اوننان صورا بير نفر ياواش جا گِئدَردي دوراردو اونون دالون دا، آمّا بير جور گِئدَردي كه گوزونو يومان بيلمَزدي او كيم دي. دال دا دوران ياواش جا بيرماقونون اوجونو قوياردو گوزونو يومانون قولونجو آراسونا. چاقوران كه كناردا دوراردو، چاقوراردو "گوزويو آچ گِت!" گوزونو يومان ياواش حا گوزونو آچاردو، ياواش ياواش دوشَردي يولا آمّا حقّي يوخودو دالونا يا اويان بويانا باخا. چاقوران، چاقوراردو "مرديم سَني كيم آپارورو؟" قاباخ دا گِئدَن گَرَگيدي حَدس وُرا كه دالين داكي اوشاخ كه فقط بيرماقونون اوجو او نون قولونجو آراسوندايودو و اونون دالوجا گيديردي كيم دي. دِيَردي، مَثَلاً " عينعلي دي" اگر حدسي درست اولسايودو، اوردان كه آدونو دّئميشدي تا دامون اوّلينه جَه كه اوردان يولا دوشموشدو مينَردي اونون دالونا. آمّا اگر اشتباه ديميش اولسايودو، دالوندا گَلَن مينَردي اونون دالونا و گَرَگيدي آپارا.

 (سيز ده يازون يولّايون قوياخ وبلاگا)



مسجد جامع بازران

مسجد جامع بازران از بناهای مربوط به دوره قاجاریه می باشد این مسجد در روستای بازران از توابع بخش پیشخور تجرک شهرستان فامنین واقع شده است .بنا مربع شکل و حدود صد متر مساحت دارد مصالح آن بیشتر سنگ و خشت خام می باشد بنا از بیرون آجر کاری شده است و واضح است که بعدها این تغییرات صورت پذیرفته است داخل مسجد ستونهایی  به صورت گوشواره ای و موازی کار شده و طاق آن نیز گچکاری ساده ای بر روی آن انجام شده است.

برگرفته از وبلاگ "شهر زيباي فامنين" با مديريت جناب آقاي حاتم گويا



بويوك

(داستان)

آن روز، مَشدی از دیدار خواهرش، فاطمه سلطان که در روستای آغگول شوهر کرده بود بر می گشت. هوای پائیزی سردی بود. روستاي کوسه‌لو در منطقه سردسیری قرار داشت با سرماي استخوان سوز زمستاني، پائیز ی سرد، بهاری با بادهای خنک، و تابستانی با نسیم‌ چهره نواز. آفتاب در حالي كه هنوز چشم از روستا و اهالی آن بر نمي‌داشت و صورتش از شرم به سرخی گرايیده بود با عجله به پشت کوه های سنگلاخی قيلّي دَرّه سُر می خورد و با بي‌ميلي همه‌ي کسانی را که كارشان‌را دیرتر تمام کرده بودند در تاریکی، تنها می گذاشت. مَشدی سَر و روی خودرا با شال‌گردن بلند پشمی سفید رنگی که مادرش زمستان گذشته کنار کرسی بافته بود حسابی پیچیده بود و پاهای بلند و كشيده‌اش هماهنگ با هم از دوطرف پالان اُلاغ سپید رنگش به دو طرف باز می‌شدند و با شدّت و عجله با هم به دو طرف شکم حیوان زبان بسته مي‌خوردند و پاشنه‌ي کَلَش‌هایش[1] از زیر شکم اُلاغ بهم می خوردند و هماهنگ با نیم تنه‌اش كه به عقب و جلو حركت مي‌كرد، بر سرعت اُلاغ می افزود.

[1] کفش هايی که کَف آن‌ها از لاستیک کهنه ماشین‌ها درست شده و رُویَه اش‌را هم خود مَشدی زمستان سال گذشته از نخ سفید بافته بود.
 

 



ادامه مطلب ...


اين هم هم مكتبي هاي دوران نوجواني روستاي كوسه لو و مردان ريش سفيد روستاي گلخندان

از راست به چپ:

حاج وجيه الله شفيعي، حاج عبّاس آقا بابايي، مشهدي محمود محمّدي

 

اين آقا هم يكي از همان ريش سفيدهاي بالا است  (منتها در نوجواني)

حالا خوتان حدس بزنيد



با سلام این هم عکسي از پیشکسوت های فوتبال بازران که عکس سمت راست محمد حسین رحمانی و عکس سمت چپ رحمان هوشنگی اکبر که در تاریخ 1363 گرفته شده. لازم به ذکر است که پسر رحمان هوشنگی در مسابقه بازران با گلخندان یکی از بازیکن ها میباشد

نورالدين هاديئي



 

منطقةي پيشخور از منظره ي دامنه ي قيزيل داغ لار

زیستگاه تجرک  با وسعتی حدود 14764 هکتار و با دامنه تغییرات ارتفاع از حدود 1700 متر در دامنه ها تا 2300 متر در  بلندترین نقاط در شمال شرقی استان همدان و شرق شهر فامنين قرار گرفته است . سیمای کلی منطقه تپه ای و تپه ماهوری بوده که این سلسله تپه های بهم پیوسته به صورت نوار باریک شرقی– غربی  به طول 20 کیلومترکه پهنای آن در عریض ترین نقطه به 4.5 کیلومتر و در کم عرض ترین نقطه به 2 کیلومتر می رسد به سمت غرب  کشیده شده است  .

که بلند ترین و بکر ترین مناطق در بخش مرکزی منطقه موصوف واقع گردیده است . ارتفاع بلند ترین نقطه که در بخش مرکزی منطقه قرار دارد به 2300 متر می رسد. به لحاظ وضعیت اقلیمی جزو اقلیم های نیمه خشک بوده و از آب و هوای سرد و کوهستانی برخوردار می باشد. معدل حداکثر میزان دما تا 25 درجه سانتی گراد و معدل حداقل تا 18- درجه سانتی گراد می باشد . بارش در ماههای سرد سال در ارتفاعات به صورت برف و در پائیز و اوایل بهار به صورت ریزش باران می باشد . این منطقه دارای چند چشمه دائمی  است که وجود این چشمه ها خصوصاً در بخش مرکزی منطقه آب مورد نیاز وحوش منطقه را تامین می نماید . با توجه به شیب و جهت، منطقه تجرک از تیپ های متفاوتی از گونه های گیاهی (فلور Flore) برخوردار بوده و تنوعات گونه ای زیادی در آن به چشم می خورد. به لحاظ شرایط اقلیمی ، توپوگرافی و موقعیت کوهستانی عموماً دارای پوشش گیاهی استپی می باشد به طوری که در دامنه ها انواع گیاهان مرتعی  رشد نموده و در ارتفاعات و شیب ها که عمق خاک کاهش می یابد پوشش گیاهی تنک تر می شود. با این وجود انواع زیادی از گونه های گیاهی را در طول فصل رویشی در منطقه می توان شاهد بود. با توجه به مشاهدات و بررسی های بعمل آمده ازگیاهان عمده موجود در منطقه می توان انواع گونه های گون ، افوربیا و خانواده های آستراسه ، فاباسه، لامیاسه ، براسیکاسه و .. را نام برد. ارتفاعات موجود در منطقه به لحاظ دارابودن شرایط زیستی(آب ،غذا،پناهگاه) زیستگاه مناسبی جهت کلیه جانوران می باشد و به جهت دارا بودن ویژگیهای اختصاصی و پتانسیل های فیزیکی وبیولوژیکی توانسته است زیستمندان متعدد و متفاوتی از گونه های جانوری Faune را در خود حفظ نماید.مهم ترین گونه های جانوری منطقه عبارتند از : گرگ، روباه، شغال، خرگوش ، تشی ، کفتار ، گورکن، سمور سنگی و خزندگانی چون انواع مار ، مارمولک، لاک پشت و پرندگان شکاری از قبیل عقاب طلائی ،پیغو ، قرقی، دلیجه ، عقاب دشتی ، جغد ، شاه بوف و همچنین پرندگانی نظیر کبک ، تیهو ، کمرکولی ، چکاوک، پرستو، کلاغ نوک سرخ ، سبز قبا و چلچله کوهی.
لذا با توجه به اینکه زیستگاه تجرک از مناطق حساس شهرستان فامنین و رزن محسوب می گردد و دارای چشم اندازهای طبیعی بسیار و وسعتی گسترده می باشد، موقعیت مناسبی جهت حفاظت واحیاء زیستگاه به خود اختصاص داده است که با پیگیری های بعمل آمده ، طبق آگهی رسمی شماره 19486 مورخ 6/11/90 از تاریخ 1/10/90 به مدت پنج سال با حدود مشخصه به عنوان منطقه شکار ممنوع معرفی گردیده است.

   حدود اربعه:
شمالاً: از روستای شوریگل از مسیر جاده بین مزارع به سمت شمال شرقی تا روستای سنقر آباد و از آنجا در امتداد خط مستقیم مفروض به سمت شرق تا روستای شریف آباد  .
شرقاً: از روستای روستای شریف آباد به سمت جنوب شرقی در امتداد خط مستقیم مفروض تا روستای خیمه گاه و در همان امتداد تا روستای چپقلو و پس از آن تا نقطه تقاطع مرز منطقه با بزرگراه ساوه - همد ان در نقطه ای به مختصاتUTM 39S  360227 , 388856   .
جنوباً: از نقطه تقاطع مرز استان همدان با بزرگراه ساوه - همد ان  و در امتداد بزرگراه مذکور به سمت غرب تا ابتدای جاده شوسه روستایی زاغلیچه و پس از آن در مسیر جاده شوسه مذکور تا روستای زاغلیچه ، سپس از مسیر جاده بین مزارع تا روستای پاوان .
غرباً : از روستای پاوان در مسیر جاده آسفالته تا روستای قشلاق سپس به سمت غرب تا روستای رضا باغی و مرغ آباد و بعد از آن در مسیر راه بین مزارع به سمت شمال تا روستای شوریگل .

نقل از وبلاك: http://famenin.blogfa.com/ به قلم محقق برومند جناب آقاي محمد حاتم گويا.

 

 



قيزيل داغ را از منظر جنوب غربي (سمت روستاي خيانك) تماشا كنيد.



شنبه 13 خرداد 1391برچسب:كوسه‌لو,بازران,ازناو,يزدان عليجاني,, :: 7:21 ::  نويسنده : عظیم سرودلیر

آيا هنوز هم بايد ني غربت و تنهايي نواخت؟ آنان كه باز گشته اند خواهند ماند؟ يا باز هم خواهند رفت و يزدان را با نواي ني اش تنها خواهند گذاشت. كاش مي شد شما هم از همين جا صداي سوزناك ني اش را مي شنيديد!



فانوس سرگردان

فانوس سرگردان به دنبال چه می گردی

شاید تو هم مانند من دنبال همدردی

این شهر تاریک است انسانی نمی بینی 

این جاده بن بست است بیهوده سفر کردی
می خندی اما از نگاهت گریه لبریز است
 

ای روح بارانی تو هم آخر کم آوردی
حالا بیا با هم کمی رو راست تر باشیم
شاید خودت هم خوب می دانی چي‌ها کردی

من هم لبانی داشتم یک روز می خندید

اما تو آن را با غم و درد آشنا کردی
آن روز گفتی می روم تا زود برگردم

عمری است خاموشم به امیدی که برگردی
تو مستحقی تا ابد آواره باشی یا

من مستحقم چونکه دل بستم به نامردی

 

اين سروده از شاعري ديگر"آقاي محمد غلامي" از روستاي عالم خيز بازران شهرستان فامنين استان همدان  است كه تقديم حضورتان مي گردد.



خانه ي قديم

خانه اي كه در آن مكتب خانه داير مي شد پس از اين ميزبان تلويزيون و رايانه خواهد شد.

خانه ي جديد

 و اين هم تغييراتي كه در گلخندان شاهد آن  هستيم.

بلاخره نشستني شد (الحمد لله)



به چه دلبسته ای ترانه من؟

 

قفس  برای من بند بسته ات  تنگ است

 نفس به شاعر تنها نشسته‌ات تنگ است

زمین  بدون تو همواره تیره و تار است

 زمان برای طلوع خجسته‌ات تنگ است

چه می کنی؟ به چه دل بسته‌ای ترانه‌ی من؟

غزل ز قافیه‌های شکسته‌ات تنگ است

تو در سکوتی و بغض زمانه در دل توست

دلی به خنده‌ی از گریه رسته‌ات تنگ است

بیا دوباره پی واژه کوچه‌را بدویم

دلم برای نفس‌های خسته‌ات تنگ است

تو یک تنی و هزاران قبیله پاپی تو

جهان برای تو و دار و دسته‌ات تنگ است

 

شعر از : محمد حسین داودی

 برگرفته از وبلاك http://www.glarisha.blogfa.com

 



 اين جا مسجد كوسه لو است. اگر خوب گوش كنيد نواهايي را از اين جا خواهيد شنيد كه شمارا همراه خود در ميان ابرهاي آسمان معنويت به پرواز در مي آورد. فضايي كه همانند آب و هواي كوسه لو پاك و بدون گرد و غبار و آلودگي است. از اين جا صداي جوشن كبير و دعاي مجير شب هاي ماه مبارك رمضان را با صداي مشدي حنيفه و مشدي حبيب الله، نوحه هاي شب هاي محرم را با صداي قولوش، جعفر، اكبر و گاه گاهي هم با صداي نوجوانان تازه مكتب رفته خواهيد شنيد. اگر خوب دقت كنيد صداي مشدي احمد و مشدي محمد آقا به گوشتان خواهد رسيد كه روضه ي شهادت شهداي كربلارا مي خوانند و زن و مرد روستا هم بي تكلّف اشگ غم مي ريزند. اگر دست به ديوار اين مسجد بگذاريد ارتعاش صداي حاج شيخ ميرزا علي را احساس خواهيد كرد كه نهيب مي زند "اي عاق والدين لَر، اي دَه دَه نَه اوزونه گَلَن بو جهنمي كه ديديم سيزي كي دي.سيز بو  اوددا ياناجاقايوز" . اگر در سحرگاهان از كنار اين مسجد عبور كنيد صداي قرائت حمد و سوره ي كربلايي اشرف، سليمان، احمد آقا، ممد آقا، حلفلي، ممد حسين، باقر و .... به گوشتان خواهد رسيد و شمارا هم به داخل مسجد دعوت خواهد كر د تا وضويي در چشمه ي جلوي مسجد ساخته ودر روي حصير بافته شده در قالب مسجد بنشينيد و با خداي خود راز و نياز كنيد. آري اين مسجد كوسه لو است كه در روز عاشورا وقتي عبدالله در جلوي دسته ي عزاداري با صداي رساي "جان لار فدا سنون كيمي جانانه يا حسين" وارد آن مي شد تمام سلّول هاي بدن مسجد نشستگان به ناله در مي آمد و با گرداندن گهواره علي اصغر (ع)، حجله ي قاسم و علي اكبر در فضاي مسجد در وديوار هم به گريه مي نشست. آري اين جا مسجد كوسه لو است كه اكنون خودش در فضاي غربت به عزا نشسته است. نه صداي جوشن كبيري، نه نوحه اي، نه روضه اي، نه كوتَل گرداني اي، نه رازي، نه نيازي، فقط غربت و غم غربت... و دري كه ساكت آرام لب فرو بسته و در حسرت باز شدن دوباره!



 

جويبار

جوي باریکی ،

میان دهکده ،

با تواضع ،

از میان سنگ و شن ها ، بوته ها ،

پیچ و تاب کوچه ها ،

زندگی می دا د هدیه .

زندگی می کرد معنا .

 

نم نم آب ،

از شکا ف صخره ها را ،

همچو قلبی مهربان ،

در درونش جای میداد ،

تا که با هم

غلط غلطان ،

بگذ رند از ...

تاب  و پیچ  کوچه ها .

و اين هم در سكوت و خلوت شب



ادامه مطلب ...


دست نوشته ي(1) حاج حنيفه در داخل امام زاده عبدالله كوسه لو.

 

 

 

 

 

 

 

 

دست نوشته ي(2) حاج حنيفه در داخل امام زاده عبدالله كوسه لو.

 

 

 

 

 

 

 

 

اين هم يادگاري ديگري از حاج حنيفه (همان مشدل دوران كودكي) كه پس از مشاهده آثار پدرش در داخل ساختمان امام زاده عبدالله از همت پدرش در حيرت فرو رفته است (عليرضا سرودلير آخرين فرزند حاج حنيفه كه الأن مهندس معماري است)



رفتن در پاييز سال 1351

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر گشتن در عيد سال 1390



ای خانه آباد من


باز آمدم، باز آمدم، ای خانه ي آباد من!

بنهاده سر بر درگهم، شاید کُنی امداد من 

   شعرم تويی، شورم تويی،احساس سرشارم تويی

جسمم تويی، جانم تويی،این بوده دل فریاد من

 

چون کودک سر گشته ام، از سر هوارا هِشته ام

   آغوش مهرت باز کن، بر گشته ام، بر گشته ام

   نی خاکی و نی سنگ و گِل، یک پیکری، صد جان و دل

   مشق و کلاس و درس تو، در تار و پودم رِشته‌ام

 

با خاطراتت روز و شب، لبریز شد دنیای من

   کیف و کتاب و مكتبت، شد گلشن روءیای من  

  غربت گریزی جُسته ام، با یادت ای زیبای من

  باز آمدم، باز آمدم، ای مأمن و مأوای من


 سالي دوصد مرغ غزل، زين آشيان پرباز كرد

بعضی بر اوج آسمان، بگشود پَر، پرواز کرد 

سی مرغ زان بر قاف شد، زان سی بسی در دام شد

سیمرغَت آواز خوشش، در اوج قاف آغاز کرد


باز آمدم، باز آمدم، ای خانه آباد من!

بنهاده سر بر درگهم، شاید کُنی امداد من

شعرم توئی، شورم توئی،احساس سرشارم توئی

جسمم توئی، جانم توئی،این بوده دل فریاد من

عظيم سرودلير



اين هم غار علي صدر در تابستان سال 1353

حال و روز مارا هم كه مي بينيد. با اين وضع و اوضاع بالأخره رفتيم و غار علي صدر را دور زديم. جاي شما خالي بود. البتّه بعدش هم يك ده بيست روزي در بستر بيماري افتاديم كه خدا رحم و كرد و دوباره سر پا شديم.

ليدر ما كه در جلو قايق تند رو نشسته جناب آقاي رضا زنديه (از همدان) هستند و نفر پشت سر ما هم جناب آقاي محمد مهجور (از قم) مي باشند

اين غار علي صدر امروزي



 

اين هم عكس ديگري از بچّه هاي مدرسه انقلاب (روشن سابق) كوسه لو و بازران

اين عكس در تاريخ 1351/12/15 گرفته شده.

شخصيت ها از راست به چپ عبارتند از :

ايستاده: علي رحماني-اصغر بابايي-علي ابراهيمي-محسن آقاخاني-فرزندعلي يوسفي-عين الله خداوردویي

نشسته: بهرام خداوردویي- هدايت قياسي- محمد سرودلير-عين الله آقاخاني-ابراهيم اكبري نويد-محمد جعفر نادري

 



سلام عليكم

ما اين قدر بلد بوديم كه نوشتيم. براي بقيه منتظر شما هستيم. خدا حافظ شما



 سلام بر تبار آقاخاني هاي خودمان.

بنده تا اين جا اطمينان داشتم كه گذاشتم در وبلاك. شما هم لطف كنيد ادامه اش را بفرستيد تا وبلاك بگذاريم.

منتظر شما هستيم.

 

 

البته هنوز هم كامل نشده. لطف كنيد شما هم مشخصات بقيه را ارسال كنيد تا كاملش كنيم (با تشكر از علي آقا)



اين هم تبار رستمي هاي بازران خودمان ما تا اين جا بلد بوديم كه نوشتيم.از اين جا به بعدش هم با شما بنويسيد ارسال كنيد تا در وبلاك بگذاريم.

منتظر حضور سبزتان هستيم

با تشكر از آقاي عباس اروجي كه اطّلاعات تكميلي را فرستادند



اين هم تبار "مددي" هاي كوسه لو. من كه از بقيّه اش خيلي خبر ندارم.اگر شما خبر داريد به ما بنويسيد تا در وبلاك بگذاريم.

منتظرتان هستيم



در كودكي اورا "مشدل" صدا مي زدند!  چرا؟ معلوم نيست. 14 ساله بود كه پدرش از دنيا رفت. گويا تقدير الهي اين بود كه او با سه خواهر كوچك تر از خودش يتيم بماند تا در كوره تجربه ي زندگي، تمام حرارت را بچشد و آماده تر از هر كس ديگري در روستا به فكر آينده اي بهتر براي مردم خود باشد. جوان كه شد به مشهد رفت و برگشت و از آن زمان به بعد اورا "مشهدي" صدا مي زدند. روح بلند و بي قراري داشت. در روستا بند نمي شد. به همه جا سر مي كشيد، شهر، روستاهاي آبادتر.دوست داشت با آدم هاي بزرگتر و عالم تر نشست و برخاست كند مخصوصا آن هايي كه در شهر زندگي مي كردند. در سال 1337 يعني در زماني كه مردم روستايش مجبور بودند گندم هايشان را به روستاهاي دور براي آرد كردن با الاغ ببرند او تصميم گرفت اقدامي بكند و مردم را از اين زحمت نجات بخشد.  بخشي از املاك پدري اش را فروخت و با هزينه ي 3700 تومان آسيابي را در روستايشان نصب نمود. اين را هم بگويم كه در آن زمان مي شد در قم زمين را متري يك ريال هم خريد.

او عامل پيش رفت شهر و مناطق ديگر را در تحصيل جوانانشان مي ديد، بنابراين تمام سعي و تلاش خودرا براي با سواد شدن بر و بچّه هاي روستا به كار مي گرفت. با همّت او و چند نفر ديگر از اهالي روستا مكتب خانه ي روستا هميشه داير بود. اما اين كافي نبود. براي بچه ها تحصيلات مدرسه اي لازم بود. ولي هيچ چاره و اميدي به نظر نمي رسيد. او تصميم گرفت از بچّه هاي خودش شروع كند. راه  تهران را در پيش گرفت و پسر بزرگش را با خود به تهران برد كه به مدرسه بفرستد.

د رتهران با پشتيباني خواهر و دامادشان اورا در خياطي به سر كار و در مدرسه ي شبانه به درس فرستاد. چند سالي نگذشت  كه اوّلين ديپلم روستا از دبيرستان شبانه هدف تهران فارغ التحصيل شد و بلافاصله هم در دانشگاه قبول شد.

در مدّتي كه پسر بزرگش در تهران مشغول كار و تحصيل بود او هم در روستا تلاش مي كرد كه سر انجام موفق به گرفتن سپاهي دانش و راه انداختن مدرسه گرديد. در نتيجه دومين پسرش هم در روستا به مدرسه رفت.

براي ادامه ي تحصيل فرزندانش ناچار بود روستارا ترك گفته و به شهر مهاجرت كند. به قم رفت و بابه راه انداختن بنگاه معاملات ملكي ممر درآمدي براي خود و خانواده فراهم نمود و در تحصيل فرزندانش كوشش كرد. پسر سوم، پسر چهارم، يكي پس از ديگري ادامه تحصيل دادند. و بدين ترتيب راه تحصيل علم ودانش براي بقيه بر و بچه هاي روستاهاي بازران و كوسه لو باز شد. 

او همه ي بچّه هاي روستايشان را مانند بچه هاي خودش دوست داشت. از تحصيل و پيش رفت آن ها خوشحال مي شد و از شكست و عقب افتادنشان ناراحت.

بعد كه در هنگام اقامت در قم به حج مشرف شد به نام "حاج حنيفه" معروف گرديد.و سرانجام نيز در همان شهر دار فاني را وداع گفت.روحش شاد يادش گرامي باد.

 



 

 


بناي مشهور به امامزاده عين (ازناو همدان(

سردر تاريخي هنري امام زاده عين

 

معماري ايران در دوره اسلامي از غناي بالايي برخوردار است و در سراسر گستره عظيم و پهناور آثاري بديع و زيبا از اين معماري را مي‏توان مشاهده کرد. يکي از نمودهاي برجسته معماري، ساختن آرامگاه براي بزرگان و پيشوايان ديني است، که بي‏گمان از همان قرون نخستين اسلامي مرسوم گرديده است. نمونه‏اي از آثار معماري آرامگاهي، بناي مشهور به امامزاده عين در روستاي ازناو بخش فامنين است که در 80 کيلومتري شمال‏شرقي همدان واقع شده است.



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام به همه‌ي اهالي محترم كوسه‌لو (گلخندان) و بازران، به عالمان، به روح پاك درگذشتگان، به گنجينه‌هاي گران‌قدر يعني سالمندان، به خواهران و برادران، به جوانان، به صاحبان دانش و معرفت، به متخصصان، به كارگران و كارمندان، به آناني كه ماندند و ديوارهاي اين دو روستاي با افتخار را افراشته نگه داشتند. به وبلاگ خودتان خوش آمدید. قرار ملاقات برو بچه های کوسه لو و بازران اینجاست. هر مطلبی دررابطه با سرزمین آبا و اجدادی‌تان دارید ارسال کنید تا در وبلاک‌تان بگذاریم. عكس‌ها، خاطرات شيرين، داستان‌ها، اطّلاعات تاريخي، قصّه‌ها، مثل‌ها، تكيه كلام‌ها، نقيل‌ها، سول‌چَك‌ها، بير گون گيتديك.....ها، و هر آن‌چه كه براي گفتن داريد بفرستيد تا در اين‌جا ارايه دهيم و ديگران هم استفاده كنند. منتظرتان هستیم. همكاران وبلاك: 1- نورالدّين هادي‌اي 2-الياس محمد 3- محمد رضا سرودلير 4-علي اصغر ترابي افراشته 5- رضا
شعر سه‌گانی
توزیع کتاب شاهدان عشق
مزار عالم ازناوی در تاجیکستان
حماسه بابا
اخبار گلخندان
گلخندان در گذر زمان
بازدید فرماندار محترم شهرستان فامنین و بخشدار بخش پیشخور از روستای گلخندان
قیزیل داغ با دامنی پر از شقایق
افتخار آفرینی تیم قزل داق
داستان مقاوت تاک‌های تشنه باغ‌های شاهقلی کندی
بچّه‌های و امروز مدرسه بازران و گلخندان
جلسه شورای اسلامی گلخندان با اهالی در مورد لایروبی جوی‌های کشاورزی
روستای چپقلو در روز سیزدهم فروردین 95
قیزیل داغ در روز سیزدهم فروردین سال 95
شکوه قیزیل داغ در جامه سپید زمستانی
برنامه مسابقات تیم قزل داق در نوروز 95
کتاب جدیدی که امروز به زینت طبع آراسته شد.
نويسندگان